167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • چنين فرمود آنگه شاه عالي
    که در ميدان بريد آن کره حالي
  • و گر گوئي مکش گيسو کشانم
    بجز در پاي اسبت خون نرانم
  • نمي گويم که اي شاه نکوکار
    مکش در پاي اسبم سر نگونسار
  • که از جدم تمام است استطاعت
    کند در حق من فردا شفاعت
  • چو جان آن هر دو را در خورد آمد
    چنين جائي مخنث مرد آمد
  • زبان بگشاد مور و گفت اي شاه
    بهمت مي توان رفتن در اين راه
  • يکي مور است کز من ناپديد است
    بدام عشق خويشم در کشيد است
  • و گر از من برآيد جان در اين باب
    نباشم مدعي باري و کذاب
  • بچشم خورد منگر سوي موري
    که او را نيز در دل هست شوري
  • در اين ره مي ندانم کين چه حال است
    که شيري را ز موري گو شمالست
  • مگر آن مور مي زد پا و دستي
    ز عجزش در علي آمد شکستي
  • نباشي از سلوک خويش آگاه
    که موري را کني آزرده در راه
  • علي را لرزه بر اندام افتاد
    ز موري شير حق در دام افتاد
  • که يارب قصد حيدر در ميان نيست
    اگر خصمي بمن بود اين زمان نيست
  • چو حيدر در شجاعت شير زوري
    که ديدي بسته بر فتراک موري
  • تو گر بر جهل مطلق در سلوکي
    گداي مطلقي گر از ملوکي
  • نظر بايد فکند آنگه قدم زد
    که نتوان بي نظر در راه دم زد
  • اگر تو بي نظر در ره زني گام
    نگونساريت بار آرد سرانجام
  • و گر امروز گامي مينهي پاک
    نبايد رفت صد فرسنگ در خاک
  • فرس مي راند نوشروان چو تيري
    بره در چون کماني ديد پيري
  • تو روزي چند باقي مي نماني
    درخت اينجا چرا در مينشاني
  • بوسع خود ببايد رفت گامي
    که در هر کار مي بايد نظامي
  • قدم در راه دين بايد نهادن
    رعونت بر زمين بايد نهادن
  • نداري شرم با اين زور بازو
    نهادن سنگ خود را در ترازو
  • نشد معلومم اي جان پدر حال
    جوابت چون توان آورد در قال