167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • چو خيري کرده اي بزبان ميآور
    خلل در کعبه ايمان ميآور
  • اگر پاره کني صد باره شخصم
    نيايد در تن پاکيزه نقصم
  • بکشت آن طفل را در گاهواره
    پس آنگه برد آن خونين کتاره
  • سحرگه ما در آن کشته زار
    ز بهر شير دادن گشت بيدار
  • فغاني و خروشي در جهان بست
    دو گيسو را بريد و بر ميان بست
  • زنش گفت اين که در عالم نشان داد
    خدايت اي برادر عقل از آن داد
  • که اين را نفقه کن در راه بر خويش
    درم بستد زن و آورد ره پيش
  • چو لختي رفت آن غم گشته در راه
    پديد آمد دهي از دور ناگاه
  • بدو گفتند ده خاص اميريست
    که در بيداد کردن بي نظيريست
  • در اين ده عادت اينست اي مميز
    که هر کو از خراجي گشت عاجز
  • بديشان گفت اگر بدهم من اين مال
    فروشندش بمن؟ گفتند در حال
  • چو از زن آن جوان نوميد در ماند
    يکي بازارگان را پيش خود خواند
  • شما را مادر و خواهر بود نيز
    بزير پرده در دختر بود نيز
  • ندارم در دو عالم جز تو کس را
    از اين سرها برون بر اين هوس را
  • خلاصي ده مرا يا مرگ امروز
    که من طاقت نمي يارم در اين سوز
  • مرا تا چند گرداني بخون در
    نخواهي يافت از من سرنگون تر
  • در آمد آتشي زان آب سوزان
    که دريا گشت از آن آتش فروزان
  • همه خاکستري گشتند در حال
    وليکن ماند باقي جمله را مال
  • بسي خلق آمدند از شهر در راه
    غلامي را همي ديدند چون ماه
  • به تنهائي در آن کشتي نشسته
    جهاني مال با وي تنک بسته
  • خبر دادند از او شه را که امروز
    غلامي در رسيد الحق دلفروز
  • بکشتي در نشستيم و بسي راه
    بپيموديم دائم گاه و بيگاه
  • ز حق در خواستم تا حق چنان کرد
    که دفع شر مشتي بدگمان کرد
  • در آمد آتشي و جمله را سوخت
    مرا برهاند و جانم را برافروخت
  • چو در دام اجل افتاد آن شاه
    وزيران و سپه را خواند آنگاه