167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

اسرار نامه عطار

  • بماندي گوش بر در، چشم بر راه
    ببر پي تا بيابي پير آگاه
  • اگر خواهي که در را باز يابي
    به عجز اقرار ده تا باز يابي
  • بسي سکان درين دريا باستاد
    چو آب از سر بشد در قعر افتاد
  • بسي گفتيم کز اهل درونيم
    هنوز از ابلهي از در برونيم
  • گهي با کافران در جنگ بوديم
    گهي با آتش اندر سنگ بوديم
  • گهي سجاده بر دوش اوفکنديم
    گهي در بحر دل جوش اوفکنديم
  • گهي سر بر سر زانو نهاديم
    گهي در هاي وهوي هو فتاديم
  • گهي با باز جان پرواز کرديم
    گهي صد در به آهي باز کرديم
  • بسي در پويه اين راز گشتيم
    کنون بر نا اميدي باز گشتيم
  • چه گر کوه اين حقيقت را کمر بست
    بريخت آخر که بادش بود در دست
  • اگر خورشيد گويم بارخي زرد
    شود در گوش هر شب هم بدين درد
  • زمين خود خاک بر سر دارد از غم
    فلک سرگشته در افسوس و ماتم
  • دهان آلوده عرش و در شکم هيچ
    گرفته لوح لوح از سر قلم هيچ
  • همه چون حلقه بر درماند گانيم
    همه در کار خود درماندگانيم
  • من مسکين بسي بيدار بودم
    به عمري در پي اين کاربودم
  • درين دريا بسي کشتي براندم
    به آخر رخت در دريا فشاندم
  • عجايب قصه و پوشيده کاريست
    در اين انديشه ام من روزگاريست
  • دريغا در هوس عمرم تلف شد
    که عمراز ننگ چون من نا خلف شد
  • چو شيرم گشت مويم در نظاره
    هنوز از حرص هستم شير خواره
  • بدل سختم ولي در کار سستم
    بسي رفتم بر آن گام نخستم
  • بزد يک نعره و در جوش آمد
    که تا ديري از آن با هوش آمد
  • چو بگشادند چشمم شد در ستم
    که چندين رفته بر گام نخستم
  • بقاي ما بلاي ماست ما را
    که راحت در فناي ماست ما را
  • همه کام دلم از خود فنا نيست
    که در عين فنا عين بقا نيست
  • ترا با تو چو چيزي در ميانست
    کناري گير کاين جا بيم جانست