167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اسرار نامه عطار

  • اگر چه جاي تو در زير خاکست
    وليکن جان پاک از جاي پاکست
  • فرشته گر ببيند جوهر تو
    دگر ره سجده آرد بر در تو
  • به مصر اندر براي تست شاهي
    تو چون يوسف چرا در قعر چاهي
  • تو هر چيزي که مي بيني تو آني
    ولي چون در غلط ماندي چه داني
  • نهادي بوالعجب داري تو در اصل
    پلاسي کرده اندر اطلسي وصل
  • وگر در جوهرت چشمي شود باز
    دو عالم بر تو افشانند از آغاز
  • که چون از طبل بازآ و از آيد
    زشوق آن باز در پرواز آيد
  • بداند باز در اعزاز مانده
    که زين پيش از چه بود او باز مانده
  • چو ديديش پير زن برخاست از جاي
    نهادش در بر خود بند بر پاي
  • سبوسي تر خوشي در پيش او کرد
    نهادش آب و مشتي جو فرو کرد
  • کجا آن طعمه بود اندر خورباز
    که بازاز دست شه خوردي در اعزار
  • الا اي سر به غفلت در نهاده
    به دنيا دين خود بر باد داده
  • زسر در ابجد معني درآموز
    زنور شرع شمع دل بر افروز
  • دل تو در دو رويي شد گرفتار
    تو ماندي زير کوه عجب و پندار
  • يکي ديوانه استاد در کوي
    جهاني خلق مي رفتند هر سوي
  • چو در يک دل بود صد گونه کارت
    تو صد دل باش اندر عشق يارت
  • بر من چار صد پيل است در بند
    نديمان و حکيمان هنرمند
  • تو اي غافل کژي در عشق و من راست
    زديوانه شنو شاها سخن راست
  • ترادل در دو خر بينم نهاده
    نترسي کز دو خر ماني پياده
  • فلک اين را يکايک کرده دارد
    عجايب ها بسي در پرده دارد
  • مگر اين راز اينجا گفتني نيست
    در اسرار اينجا سفتني نيست
  • زپرگاري که در بر مي بگردد
    زبس سر گشتگي سر مي بگردد
  • که داند کين فلکها را چه دورست
    نهان در زير هردورش چه جورست
  • بداند هرک دارد در هنر دست
    که او را جز روش کاري دگر هست
  • فلک جستي بسي زد در تک و تاز
    نيافت از هيچ سو گم کرده را باز