167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اسرار نامه عطار

  • چو آن خوان کرم را بر کشيدند
    گنه کاران عاصي در رسيدند
  • چو خوان را پيش عليون نهادند
    سر دربان ز در بيرون نهادند
  • بهرگامي که در ره بر گرفتي
    بسوز جان و درد دل بگفتي
  • درين دريا که بي قعر و کنارست
    عجايب در عجايب بي شمارست
  • سخن را در پس سر پوش ميدار
    زبان را از سخن چين گوش ميدار
  • کسي را نيست فهم اين سخنها
    تو با خود روي در روي آر تنها
  • هر آن چيزي که دي اندر ازل رفت
    فلک امروز آن را در عمل رفت
  • هزاران دور مي بايست در کار
    که تا هم چون تويي آيد پديدار
  • زمين و آب داري دانه در پاش
    بکن دهقاني و اين کار را باش
  • نکو کن کشت خويش از وعده من
    اگر بد افتدت در عهده من
  • اگر اين کشت و زري را نورزي
    در آن خرمن بنيم ارزن نيرزي
  • دوکس را در ره دين تخم دادند
    ره دنيا بهر کس بر گشادند
  • يکي ضايع گذاشت آن تخم در راه
    يکي مي پروريدش گاه و بيگاه
  • همي چون وقت بر خوردن درآمد
    يکي بر سر دگر يک در سر آمد
  • ترا قيمت به علمست و به کردار
    تو همچون من در افزودي بگفتار
  • دران ساعت که عقل و هوش شد پاک
    مگر خواهي شنودن مرده در خاک
  • بدو گفت اعجمي ترک توانگاه
    که زنده بود نا افتاده در چاه
  • نيايي در نماز الا به صد کار
    حساب ده کني و کار بازار
  • تو داني کين نماز نا نمازي
    بريشت در خورد تاکي ز بازي
  • تو گرباحق به شب در راز گويي
    دگر روز آن به فخري باز گويي
  • اگر تو طاعت ابليس کردي
    چو عجب آري در آن ابليس گردي
  • جويي عجب تو گر طاعت جهانيست
    مثال آتشي در پنبه دانيست
  • مگر در حج آخر با خبر بود
    گذر کردش بخاطر اين خطر زود
  • فروخت آخر بناني و بسگ داد
    يکي پير از پسش در رفت چون باد
  • برين آن مرد در خم خورد سوگند
    که سوگندم نخواهم بر خم افکند