167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

اسرار نامه عطار

  • چو حق مي ديد کو مي زد پرو بال
    بدل داري سلامش گفت در حال
  • تو دري گر يتيمي اين چه بيم است
    که در را بهترين وصفي يتيم است
  • بخواه آنچت بود در خواست کردن
    ز تو درخواست وز ما راست کردن
  • منم در فرقت آن روضه پاک
    که بر سر مي کنم از آرزو خاک
  • که پيش از مرگ اين دل داده درويش
    ببيند روضه پاک تو در پيش
  • دگر چون جانم از تن شد پر آزاد
    تو در برگيريش يارب چنين باد
  • دلا جان را فداي راه او کن
    به تقوي روي در درگاه او کن
  • به دنيا دم ز دين پاک او زن
    به عقبي دست در فتراک او زن
  • اگر طفلي بدو گويد بيارام
    که زير اين عسل زهر ست در جام
  • چو حق در گوش جان او ندا کرد
    هرانچش بود با دختر فدا کرد
  • ز اول روز تا روز قيامت
    نبي در حق او کرده کرامت
  • منادي سلوني در جهان داد
    به يک رمز از دو عالم صدنشان داد
  • چنان شد در نماز از نور حق جانش
    که از پائي برون کردند پيکانش
  • الا يا در تعصب جانت رفته
    گناه خلق با ديوانت رفته
  • گرين يک به گر آن ديگر تراچه
    چو تو چون حلقه بر در تراچه
  • تو در مصباح تن مشکات نوري
    زنزديکي که هستي دور دوري
  • چو عيسي در سخن شيرين زفان شو
    صدف را بشکن و گوهر فشان شو
  • ب آواز خوش خود سر ميفراز
    که در ابريشم و ني هست آواز
  • سفر کردي ز دريا سوي عنصر
    سفر ناکرده قطره کي شود در
  • وليکن حال نبود در زماني
    از آن معني که نبود آسماني
  • مشعبدوار چابک دستي کن
    شرابي در کش و بد مستي کن
  • ز بند پيچ بر پيچ زمانه
    گرفتار آمدي در کنج خانه
  • تو گنجي نه سپهرت در ميانه
    برآي از چار ديوار زمانه
  • شود چشمت به خورشيد جهان باز
    شود برتو در درياي جان باز
  • چو تو هادي شدي در خودنگه کن
    بدان خود را وقصد بارگه کن