167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • عدمي بود در وجود و وجودي بود در عدم، نه موجود بود در حقيقت و نه ...
  • ما در تو نگريم و بر خود مي گرييم و تو در ما مي نگري و بر خود مي ...
  • ... بود و اگر نبود دل در دو حالت يکسان بود، بل که اگر نبود طرب در ...
  • ... به رباطي رسيد و در مسجد شد و در فراز کرد. چوبي در پس در نهاد. ...
  • اسرار نامه عطار

  • بنام آنک جان را نور دين داد
    خرد را در خدا داني يقين داد
  • ز خون مشک و زني شکر نمايد
    ز باران در ز کان گوهر نمايد
  • اگر تو راست طبعي در صنايع
    بر آي از چار ديوار طبايع
  • و گر خاکست در پيش درش کن
    به زير پاي خاکي بر سرش کن
  • نبينم در جهان مقدار مويي
    که آنرا نيست با روي تو رويي
  • همه جانها ز تو حيران بمانده
    تو با ما در ميان جان بمانده
  • ز راهت حد وپايان کس نديدست
    که تو در جاني و جان کس نديدست
  • نهان و آشکارايي هميشه
    نه در جا و نه بر جايي هميشه
  • دويي را نيست ره در حضرت تو
    همه عالم از تو و قدرت تو
  • جهان عقل و جان حيران بمانده
    تو در پرده چنين پنهان بمانده
  • در آن وحدت چرا پيوند جويم
    تويي مطلوب و طالب چند گويم
  • در آيد صد هزاران قالب از خاک
    چو اندر تو رسد برسد ز تو پاک
  • جهاني خلق بودند و برفتند
    اگر زشت ارنکو در خاک خفتند
  • اگر چه جمله در پنداشت بودند
    چنانک او جمله را مي داشت بودند
  • که دارد زهره در وادي تسليم
    که بادي بگذراند بر لب از بيم
  • در آن قطره بسي کردند فکرت
    فرو ماندند سر گردان فطرت
  • همي گويند ما در جست وجوئيم
    ز ديري گاه مرد راه اوئيم
  • عجائب بين که آمد قطره آب
    که دريايي برد پر در خوشاب
  • چو داري حوصله از پشه کم
    چگونه مي در آشامي دو عالم
  • جگر در خون بسي گرديده تو
    چنان نيست اين که انديشيده تو
  • گليم عجز در سرکش ز حيرت
    چوباران بر رخ افشان اشک حسرت