167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • ما کنون آن اشک گرم و آه سرد
    مي بريم از يک دگر در راه درد
  • عمر در اندوه تو بردم به سر
    کاشکي بوديم صد عمر دگر
  • تا در اندوهت به سر مي بردمي
    هر زمان دردي دگر مي بردمي
  • شيخ کو را ديد آمد در برش
    ايستاد از روي شفقت بر سرش
  • گر ز هر کس دست گيري آمدي
    مور در صدر اميري آمدي
  • دست گيري نيست کار تو، برو
    نيستم من در شمار تو برو
  • شيخ در خاک اوفتاد از درد او
    سرخ گشت از اشک روي زرد او
  • گرچه بس آلوده در راه آمدم
    عفو کن کز حبس وز چاه آمدم
  • آن عزيزي گفت فردا ذوالجلال
    گر کند در دشت حشر از من سؤال
  • باد در کف خاک درگاه توم
    بنده و زنداني راه توم
  • چون نهان گردد تنم در خاک و خشت
    بگذري از هرچ کردم خوب و زشت
  • در همه نوعي خريدارش شدم
    ياري او کردم و يارش شدم
  • تو بده دستي در آن ساعت درست
    تا بگيرم دامن فضل تو چست
  • داد آن ساعت جوابش مور لنگ
    گفت خشت واپسين در گور تنگ
  • چون مرا در زير خاک اي پاک ذات
    منقطع گردد اميد از کاينات
  • تو کريم مطلقي اي کردگار
    عفو کن از هرچ رفت و در گذار
  • بوسعيد مهنه در حمام بود
    قايميش افتاد و مرد خام بود
  • شيخ را گفتا بگو اي پاک جان
    تا جوامردي چه باشد در جهان
  • اين جوابي بود بر بالاي او
    قايم افتاد آن زمان در پاي او
  • قايم مطلق تويي اما به ذات
    وز جوانمردي ببايي در صفات
  • شوخي و بي شرمي ما در گذار
    شوخ ما با پيش چشم ما ميار
  • تذکرة الاوليا عطار

  • و خود راچنان در انواع مجاهدات و عبادات برنجانيد که در عهد او کسي ...
  • ... نکنيد». گفت: «شيطان در آرزوي هيچ نيست الا در آرزوي اين کلمه. که ...
  • ... . گفت: «بيمي که در دل ايستاده بود، و دل آنرا ملازم گرفته ». ...
  • ... وجل - از بس که در مبرز رفتم » - و در سه روز يک بار بيش نرفتي - ...