167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • گر شما باشيد و گرنه در جهان
    اوست مطلق پادشاه جاودان
  • صد هزاران عالم پر از سپاه
    هست موري بر در اين پادشاه
  • کي شود پروانه از آتش نفور
    زانک او را هست در آتش حضور
  • جمله با پروانه گفتند اي ضعيف
    تا به کي در بازي اين جان شريف
  • چون همه در عشق او مرد آمدند
    پاي تو سر غرقه درد آمدند
  • حاجب لطف آمد و در برگشاد
    هر نفس صد پرده ديگر گشاد
  • شد جهان بي او حجابي آشکار
    پس ز نور النور در پيوست کار
  • جمله را در مسند قربت نشاند
    بر سرير عزت و هيبت نشاند
  • روي يوسف باز مي نشناختند
    خويش را در پيش او انداختند
  • چون نگه کردند آن سي مرغ زار
    در خط آن رقعه پر اعتبار
  • مي نداني تو گداي هيچ کس
    مي فروشي يوسفي در هر نفس
  • در تحير جمله سرگردان شدند
    باز از نوعي دگر حيران شدند
  • ور نظر در هر دو کردندي بهم
    هر دو يک سيمرغ بودي بيش و کم
  • بود اين يک آن و آن يک بود اين
    در همه عالم کسي نشنود اين
  • کشف اين سر قوي در خواستند
    حل مايي و توي درخواستند
  • جمله در افعال مايي رفته ايد
    وادي ذات صفت را خفته ايد
  • محو او گشتند آخر بر دوام
    سايه در خورشيد گم شد والسلام
  • چون همه خويش با خويش آمدند
    در بقا بعد از فنا پيش آمدند
  • چون نه اين ماند نه آن در ره ترا
    خواب چون مي آيد اي ابله ترا
  • در نگر تا اول و آخر چه بود
    گر به آخر داني اين آخر چه سود
  • نطفه پرورده در صد عز و ناز
    تا شده هم عاقل و هم کار ساز
  • کرده او را واقف اسرار خويش
    داده او را معرفت در کار خويش
  • نيست شو تا هستيت از پي رسد
    تا تو هستي، هست در تو کي رسد
  • پادشاهي بود عالم زان او
    هفت کشور جمله در فرمان او
  • داشت آن خسرو يکي عالي وزير
    در بزرگي خرده دان و خرده گير