167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • آيتي چون خط مشکين تو در قرآن نيست
    نقطه چون خال تو در دايره امکان نيست
  • در سيه خانه افلاک، دل روشن نيست
    اخگري در ته خاکستر اين گلخن نيست
  • در ديار ستم از نامه صد پاره ما
    جاي در رخنه ديوار فراموشي نيست
  • تا نسوزد دلت از داغ عزيزان چمن
    در بهاران سر خود در ته پا بايد داشت
  • کرد ديوانگيم در در و ديوار اثر
    کعبه چون محمل ليلي ره صحرا برداشت
  • رنگ در روي شراب آن لب ميگون نگذاشت
    حرکت در الف آن قامت موزون نگذاشت
  • مهر برداشت ز لب، صبح قيامت خنديد
    پرده افکند ز رخ، در پس در ماند بهشت
  • در شبستان جان عمر گرانمايه دل
    هر چه در خواب نشد صرف به افسانه گذشت
  • در کدامين صدف اي در يتيمت جويم؟
    کف اين بحر ز دود دل من عنبر گشت
  • هست در پرده آتش رخ گلزار خليل
    در دل سوختگان انجمن آراست بهشت
  • نيست در خانه خرابي کسي از ما در پيش
    گرد ويراني ما راه به سيلاب گرفت
  • خيال آب مرا در سرابها انداخت
    اميد گنج مرا در خرابها انداخت
  • هنوز لاله رخ من زني سواران بود
    که در قلمرو در انقلابها انداخت
  • که اين نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟
    که شور در دل و جان مشوشم انداخت
  • ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت
    فغان که تشنه ما در کنار زمزم سوخت
  • اگر ز غيبت ما در حضور مي افتند
    حضور خاطر ما در حضور احباب است
  • ازان چو ناخنه در ديده مي خلد قد خم
    که در کشيدن دامان مرگ قلاب است
  • مساز خانه درين خاکدان بي بنياد
    که همچو ابر در او کوهسار در گردست
  • دعا کنيم که در بيضه بال تير شود
    اگر سعادت ما در پر هما بندست
  • حضور خاطر اگر هست در شکيبايي است
    دلي که صبر ندارد هميشه در سفرست
  • ز بحر عشق گرفتم کنار، ازين غافل
    که در کنار، غم بيکناره در پيش است
  • فغان که از من هشيار در طريق طلب
    هزار مرحله مست گذاره در پيش است
  • حضور سوخته عشق در دل تنگ است
    که آرميده بود تا شرار در سنگ است
  • ميان باديه در تنگناي زنداني
    ترا که دايره خلق در سفر تنگ است
  • بهار در گره غنچه گوشه گير شده است
    نشاط روي زمين جمع در حصار دل است