167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • پاک بازي کو به شهوت نان خورد
    هم در آن ساعت قفاي آن خورد
  • چون درآمد شب، سر آن پاک زاد
    مدبري در آستان او نهاد
  • گفت ذو النون مي شدم در باديه
    بر توکل، بي عصا و زاويه
  • در خزانه تاديت مي ماندم
    مي کشم تا تعزيت مي ماندم
  • چون برآمد آفتاب روي من
    کي بماند سايه اي در کوي من
  • سايه چون ناچيز شد در آفتاب
    نيز چه والله اعلم با الصواب
  • مي ندانم هيچ کس در کون يافت
    دولتي کان سحره فرعون يافت
  • يک قدم در دين نهادند آن زمان
    پس دگر بيرون نهادند از جهان
  • گرچه هستم من به صورت بس ضعيف
    در حقيقت همتي دارم شريف
  • زان زني پيري به خون آغشته بود
    ريسماني چند در هم رشته بود
  • اين زمن بستان و با من بيع کن
    دست در دست منش نه بي سخن
  • خنده آمد مرد را، گفت اي سليم
    نيست درخورد تو اين در يتيم
  • هست صد گنجش بها در انجمن
    مه تو و مه ريسمانت اي پيرزن
  • آن ز همت بود کان شاه بلند
    آتشي در پادشاهي او فکند
  • چون بپا کي همتش در کار شد
    زين همه ملک نجس بيزارشد
  • اهل همت جان و دل درباختند
    سالها با سوختن در ساختند
  • مرغ همتشان به حضرت شد قرين
    هم ز دنيا در گذشت و هم ز دين
  • شيخ غوري، آن به کلي گشته کل
    رفت با ديوانگان در زير پل
  • همت آمد همچو مرغي تيز پر
    هر زمان در سير خود سر تيزتر
  • گر بپرد جز ببينش کي بود
    در درون آفرينش کي بود
  • ديگري گفتش که انصاف و وفا
    چون بود در حضرت آن پادشا
  • احمد حنبل چنين گفتي که من
    گوي بردم در احاديث و سنن
  • هندوان را پادشاهي بود پير
    شد مگر در لشگر محمود اسير
  • خواند محمودش به پيش خويش در
    گفت صد ملکت دهم زان بيشتر
  • زان همي گريم که فردا ذوالجلال
    در قيامت گر کند از من سؤال