167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • من چو با او برنمي آيم به زور
    در دلم از غبن آن افتاد شور
  • عشوه ابليس از تلبيس تست
    در تو يک يک آرزو ابليس تست
  • گر کني يک آرزوي خود تمام
    در تو صد ابليس زايد والسلام
  • من به دينش مي کنم آهنگ سخت
    زانک در دنياي من زد چنگ سخت
  • حق تعالي کرده لاشي نام او
    تو به جان آويخته در دام او
  • هرک در يک ذره لاشي گم بود
    کي بود ممکن که او مردم بود
  • هرک رابگسست در لاشي ء دم
    او بود صد باره از لاشي کم
  • اين همه آتش ترا در پيش و پس
    نيست ممکن گر نسوزي هر نفس
  • خواجه اي مي گفت در وقت نماز
    کاي خدا رحمت کن و کارم بساز
  • تو ز ناز خود نگنجي در جهان
    مي خرامي از تکبر هر زمان
  • پاک ديني گفت مشتي حيله جوي
    مرد را در نزع گردانند روي
  • ديگري گفتش که من زر دوستم
    عشق زر چون مغز شد در پوستم
  • مرد معني باش در صورت مپيچ
    چيست معني اصل صورت چيست ، هيچ
  • زر که مشغولت کند از کردگار
    بت بود ، در خاکش افکن زينهار
  • زر اگر جايي به غايت در خورست
    هم براي قفل فرج استر است
  • ليک صبرم هست تا در زير دار
    نردبانت از زير بکشد روزگار
  • در جهان چندانک آويزت بود
    هر يکي صد آتش تيزت بود
  • تو فراغت جويي اندر مشغله
    چون نيابي، در تو افتد ولوله
  • چون ترا در دست جان نتوان گذاشت
    مال و ملک و اين و آن نتوان گذاشت
  • واو را بين در ميان خون قرار
    پس الف را بين ميان خاک خوار
  • شيخ مي دانست، چيزي مي نگفت
    همچنان مي داشت او زر در نهفت
  • آن مريد راه و پير راهبر
    هر دو مي رفتند با هم در سفر
  • وادييشان پيش آمد بس سياه
    واشکارا شد در آن وادي دو راه
  • شيخ راگفتا چو شد پيدا دو راه
    در کدامين ره رويم اين جايگاه
  • در حساب يک جو از زر حرام
    موي بشکافد به طراري مدام