167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • ما اگر آخر درين ميريم خوار
    به که در عين نجاست زار زار
  • چون خطاها در جهان بسيارهست
    يک خطا ديگر همان انگار هست
  • عشق چون در سينه منزل گرفت
    جان آن کس راز هستي دل گرفت
  • مرد را اين درد در خون افکند
    سرنگون از پرده بيرون افکند
  • مرد چون افتاد در بحر خطر
    کي خورد يک لقمه هرگز بي خبر
  • هفته اي باژنده در گوشه
    گرسنه افتاده بد بي توشه اي
  • آتشي افتاد اندر جان پير
    در تگ استاد و برآمد زو نفير
  • عاقبت مي رفت چون ديوانه اي
    خويش را افکند در ويرانه اي
  • چون در آن ويرانه شد خوار و دژم
    ديد با جاروب خود غربال هم
  • چون نهادي نان تنها در کنار
    درفزودم نان خورش، منت بدار
  • در خزانه ات جامها جمله بسوخت
    کين همه ژنده همي بايست دوخت
  • کار آسان نيست با درگاه او
    خاک مي بايد شدن در راه او
  • رابعه در راه کعبه هفت سال
    گشت بر پهلو زهي تاج الرجال
  • چون بديدم روز بازاري چنين
    او فکندي در رهم خاري چنين
  • يا مرا در خانه من ده قرار
    يا نه اندر خانه خويشم گذار
  • بود در کنجي يکي ديوانه خوار
    پيش او شد آن عزيز نامدار
  • نيم سارخکي چو در نمرود شد
    مغز آن سرگشته دل پر دود شد
  • چون مگس آلوده باشد بي خلاف
    کي رسد سيمرغ را در کوه قاف
  • مدتي ديگر ز راه افتاده بود
    در همه نوعي گناه افتاده بود
  • بعد از آن دردي درآمد در دلش
    وز خجالت کار شد بس مشکلش
  • روز و شب چون قليه وي بر تابه اي
    دل پر آتش داشت در خونابه اي
  • گر غباري در رهش پيوست بود
    ز آب چشم او همه بنشست بود
  • گفت مي گويد خداوند جهان
    چون در اول توبه کردي اي فلان
  • بازآي آخر که در بگشاده ايم
    تو غرامت کرده باز ايستاده ايم
  • يک شبي روح الامين در سد ره بود
    بانگ لبيکي ز حضرت مي شنود