167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • کز حرم در رومش افتادي مقام
    سجده مي کردي بتي را بر دوام
  • نيست يک تن بر همه روي زمين
    کو ندارد عقبه اي در ره چنين
  • چار صد مرد مريد معتبر
    پس روي کردند با او در سفر
  • بر سپهر حسن در برج جمال
    آفتابي بود اما بي زوال
  • آفتاب از رشک عکس روي او
    زردتر از عاشقان در کوي او
  • هرک دل در زلف آن دلدار بست
    از خيال زلف او زنار بست
  • هرک جان بر لعل آن دلبر نهاد
    پاي در ره نانهاده سرنهاد
  • روي او در زير زلف تاب دار
    بود آتش پاره بس آب دار
  • صد هزاران دل چو يوسف غرق خون
    اوفتاده در چه او سرنگون
  • گوهري خورشيدفش در موي داشت
    برقعي شعر سيه بر روي داشت
  • گرچه شيخ آنجا نظر در پيش کرد
    عشق آن بت روي کارخويش کرد
  • شد به کل از دست و در پاي اوفتاد
    جاي آتش بود و برجاي اوفتاد
  • سر به سر در کار او حيران شدند
    سرنگون گشتند و سرگردان شدند
  • در رياضت بوده ام شبها بسي
    خود نشان ندهد چنين شبهاکسي
  • روز و شب بسيار در تب بوده ام
    من به روز خويش امشب بوده ام
  • يا از آهم شمع گردون مرده شد
    يا ز شرم دلبرم در پرده شد
  • صبر کو تا پاي در دامن کشم
    يا چو مردان رطل مردافکن کشم
  • بخت کو تا عزم بيداري کند
    يا مرا در عشق او ياري کند
  • يار کو تا دل دهد در يک غمم
    دست کو تا دست گيرد يک دمم
  • آن دگر يک گفت تا کي زين سخن
    خيز در خلوت خدا را سجده کن
  • گفت اگر کعبه نباشد دير هست
    هوشيار کعبه ام در دير مست
  • آن دگر گفت اين زمان کن عزم راه
    در حرم بنشين و عذر من بخواه
  • آن دگر گفتش که دوزخ در ره است
    مرد دوزخ نيست هرکو آگهست
  • شيخ خلوت ساز کوي يار شد
    با سگان کوي او در کار شد
  • قرب ماهي روز و شب در کوي او
    صبر کرد از آفتاب روي او