167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • در وصف ذاتت بي شکي از صد هزاران صد يکي
    دانش ندارند اندکي بسيار دان سبحانه
  • بر درگه تو آسمان در آستين آورده جان
    سر بر نگيرد يک زمان از آستان سبحانه
  • پنهان کني پيغمبري از آتشي در آذري
    زان برد موسي اخگري اندر دهان سبحانه
  • گه ماه را بگداخته در راه ماهي تاخته
    گه تير را انداخته اندر کمان سبحانه
  • هستم رهين نعمتت دل بر اميد رحمتت
    تا در رسد از حضرتت يک مژدگان سبحانه
  • جان مرا هشيار کن شايسته ديدار کن
    وين خفته را بيدار کن در زندگان سبحانه
  • بداني کاسمانها و زمين ها با چنان قدري
    نباشد قطره اي در جنب آن درياي روحاني
  • گرفتم در بهشت نسيه نتواني رسيدن تو
    سزد خود را ازين دوزخ که نقد توست برهاني
  • درين عالم برستند از غم بيهوده دنيا
    در آن عالم شدند آزاد از درد و پشيماني
  • زيرکان هستند کز پالان جوابم آورند
    في المثل در پيش ايشان گر من از خر گويمي
  • کو کسي کو در ميان زندگي يک ره بمرد
    تا ميان زندگيش از سر محشر گويمي
  • کو يکي مفلس که در ششدر فرومانده است سخت
    تا ره بگريختن زين هفت ششدر گويمي
  • کو يکي گوهر شناس گوهر درياي عشق
    تا ز سر هفت در و چار گوهر گويمي
  • کو يکي طاقي که جفتش نيست در باب خرد
    تا ز دواري اين طاق مدور گويمي
  • در هواي حق اگر يک ذره نوري دارمي
    نيستي ممکن که از خورشيد انور گويمي
  • کاشکي مستغرق آن نور بودي جان من
    زانکه گر مستغرقستي آن بهم در گويمي
  • تويي سلطان مطلق در دوعالم
    که خط دادندت انس و جان به خوشي
  • همه روحانيان بر جاي مانده
    تو در بي جايي از جا بر گذشته
  • اگر نور وجود تو نبودي
    بماندي در کف او آن کف خاک
  • فرو ماند چو خر در گل ز مدحت
    دو اسبه گر بتازد عقل و ادراک
  • زهي روز قيامت روز بارت
    خلايق سر به سر در انتظارت
  • تورا چون حارس و چون حاجب آمد
    مه و خورشيد در ليل و نهارت
  • زهي موسي عمران بر در تو
    به هاروني ميان دربسته محکم
  • اگر در نطق آيم تا قيامت
    نيارم گفت يک وصف تمامت
  • جمالت حسن را در بر گرفته
    کمالت عقل را تشوير داده