167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ضعفي در وي پديد آمد. گفت: «الهي! اگرم بدهي، شايد». در حال جواني ...
  • ... آلوده و دود گرد او در گرفته. و او در آتش مي دميد، ...
  • گفت: «در تو هيچ عيبي نديده ام. زيرا که در تو به چشم دوستي نگاه ...
  • ... دهد». اين بگفت و در نماز ايستاد. در حال غريدن شيري آمد. ...
  • ... «آنجا عابدي است، در صومعه هر سال يک بار بيرون آيد و دم خود ...
  • در وقت نزع او را گفتند:«ما را وصيتي کن ». گفت: «مرا مشغول مداريد ...
  • ... - گفت: «بايزيد در ميان ما چون جبرئيل است در ميان ملايکه ». و هم ...
  • ... مدينه را زيارت کرد، در خاطرش آمد که: به خدمت مادر رو! با جمعي ...
  • ... يي مي آمد. چون در وي نگه کردم، اثر آشنايي در وي ديدم. ...
  • ... گفت: «اي ابوتراب در نهاد اين جوان کاري بود که هنوز وقت کشف آن ...
  • در دهليز بنهادند - که آن را بيت العصا خوانند - يکي از ايشان گفت: ...
  • ... «بايزيد را». گفت: «در خانه جز خدا نيست ». و يک بار دگر کسي به در ...
  • ... هزار» - يعني عجب در طاعت بتر از گناه - و گفت: «کمال درجه عارف ...
  • ... ديدن تاوان است. و در مقابله مطلوب به طلبکاري خود نگرستن در راه ...
  • ... عبدالله - رحمه الله - در معرفت سخن مي گويد. گفت: «سهل بر کناره ...
  • ... چيست؟». گفتد: «در آسايش بر خود بستن و در پس زانوي محنت نشستن ». ...
  • ... دهد». عبدالله سر در پيش افگند و دعا کرد. در حال بينا شد. ...
  • ... است که عبدالله در حرم بود يک سال. از حج فارغ شد و ساعتي در خواب ...
  • شبي در عقب او برفت تا به گورستاني رسيد و سر گوري باز کرد. ودر ...
  • ... کرد که عذرخواهد. در راه به هم رسيدند و ماجرا در ميان نهادند و ...
  • سفيان گفت: «مرا در جان چندين آويزش نيست ولکن حق کارهاي دنيا ...
  • ... و گفت: «اگر شما در آنجا نگه نکني، ايشان چندين اسراف نکنند. پس ...
  • يکي گفت: «اگر در گوشه يي نشينند در کسب کردن، چه گويي؟». گفت: «از ...
  • ... . با شقيق گفت: «در چه کاري؟». گفت: «در بازرگاني ». ...
  • ... پيوسته مضطر بودي، در حال حيات از طعن معتزله، و در وفات از خيال ...
  • ... زخم که گفتم. که در درجه شهدا بود - در آن حالت به دست اشارت مي ...
  • ... «مراقبت علم دل است در قرب حق، تعالي ». و گفت: «رضا آرام گرفتن ...
  • ... او بود، گفت، شبي در خلوت نماز مي کردم و در آن ميان راحتي عظيم ...
  • ... گفت: «کاشکي دل من در ميان دلها چون پيراهن من بودي در ميان ...
  • چون ميلش از حد در گذشت. آب از چاه برکشيد و در جوي ريخت و کوزه يي ...
  • ... طريقت يکي گفت: «من در روم بودم. ناگاه ابليس را ديدم که از هوا ...
  • حاتم گفت: «دو سال در گهواره ستان خفته بودم و روزي من در دهان مي ...
  • ... گفتند: «پس همه روز در عافيت نه اي؟». گفت: «عافيت من آن است که ...
  • چون در آن حالت علما از او سؤال کردندي، گفتي: «از من مپرسيد که ...
  • وقتي در خانه بود. چوبي از بالا در افتاد و سرش بشکست و قطرات خون ...
  • نقل است که در پيش مريدي حکايت مي کرد که: در بصره نانوايي است که ...
  • ... نانوا گفت: «چون در ابتدا به چشم حقارت نگرستي، تو را در سخن من ...
  • ... «الهي! چنان که در اين جهانشان عيش خوش مي داري، در آن جهانشان ...
  • ... گريستن بنده بود در فوت شدن اوقاتي که در غير موافقت بوده باشد». ...
  • ... خضرويه را ديدم در گردوني، نشسته، به زنجيرهاي زرين. فريشتگان آن ...
  • مي رفتند تا به در کليساي بزرگ. ترسايان نشسته بودند. چون احمد را ...
  • ... آن است که خود را در درياي عبوديت افگني و دل در خداي بسته داري. ...
  • ... گفت: «نيست کسي که در خداي - عزوجل - متحير شود، هم چون کسي که ...
  • ... دنيا از اول تا آخر در برابر يک ساعته غم نيرزد، پس چگونه بود ...
  • ... صديقان است ». وگفت: «در وقت نزول بلا حقايق صبر آشکارا گردد و در ...
  • پس گفت: «در هر عهدي نشانه يي باشد و در اين عهد نشانه ذوالنون ...
  • ... شد، جمله نهادش در گرفت و شوق بدو غالب شد و روي به مصر نهاد و در ...
  • ... برفت، وسوسه يي در وي پيدا شد که: « در اين کاسه چه باشد که مي ...
  • ... و عزلت و مراقبت در پيش گرفت. چنان که: نقل است که در همسايگي وي ...
  • ... است که هر وقت که در خشم شدي، سخن در خلق نيکو گفتي تا خشم او ...
  • ... رفت تا خسته شد بر در خانه يي بنهاد و آواز داد. خداوند خانه گفت: ...
  • و گفت: روزي در محلتي از نشابور مي گذشتم. عياري بود به فتوت معروف ...
  • ... خويي را ندانم مگر در سخاوت و بدخويي را نشناسم الا در بخل ». و ...
  • در خواب ديد که: «به حرمتي که داشتي آن رقعه را، در حکمت بر تو ...
  • ... اند، پس چون دنيا در آن دل راه يافت، روحي که بد آن دلها مي رسيد ...
  • و گفت: وقتي در شب به نماز مشغول شدم. هر چند جهد کردم، نفس در يک ...
  • ... مريدي مگر ترک ادبي در وجود آمد. سفر کرد و به مسجد شونيزيه بنشست ...
  • ... بازخانقاه برد و مريد در قدم شيخ افتاد و استغفار کرد. چون خلق ...
  • تا جمله در کون نگاه کردند و از خود گرامين تر کس نديدند. زهوي و ...
  • چون از من در گذشت، باز نگريد. و گفت: «مرا در شما لطيفه يي است که ...
  • لکن چون تو در ميان آمدي، فريب است نه کرامت؛ که کرامت آن بود که ...
  • و گفت: «اصل ما در اين طريقت خاموشي است و بسنده کردن به علم خداي، ...
  • ... سران جنيد بود و در مذهب داود فقيه الفقهاء و از علم تفسير نصيبي ...
  • ... . و گفت: «اخلاص در عمل آن بود که در هر دو سراي، عوض چشم ندارد». ...
  • ... خداي - تعالي - در آنچه در ازل بنده را اختيار کرده است، و آن دست ...
  • و گفت: «هر که در عبوديت استعمال علم رضا نکند و عبوديت در فنا و ...
  • نقل است که در آخر عمر براي سنت زني خواست. دختري در وجود آمد. چون ...
  • شبانه در خواب ديد که گفتند: «زوال ملک تو در ممات سمنون بسته اند» ...
  • ... به من داد که: «در جيحون انداز». چون در وي نگاه کردم، همه لطايف ...
  • ... گفت: «احکام غيب در دنيا بر کسي ظاهر نگردد وليکن فضيحت دعوي ظاهر ...
  • در ميان بازار بگريختند و همه خلق به هم (بر) آمدند. در صوفيان ...
  • ... خداي - تعالي - در خردي ضايع کند، خداي -تعالي - او را در بزرگي ...
  • ... حج رود. گفت، چون در باديه شدم، حالتي در من پيدا گشت که موجب غسل ...
  • ... مريدي از آن او در حال نزع بود. چشم باز کرد و در کعبه نگريست. ...
  • ... و گفت) : «توکل در اصل متابعت علم است و در حقيقت کامل شدن يقين » ...
  • و در وقت او پيري محقق بود اما از علماء طريقت نبود و در پارس مقام ...
  • ... رياضت است، با آن که در باطل است ». اگر در حق بود، چگونه بود؟ ...
  • ... را بياورد. شيخ در حال عقد نکاح کرد. چون هفت ماه بگذشت، طفلي در ...
  • نقل است که در جامع بغداد درويشي بود که در زمستان و تابستان او را ...
  • پس مرقع در پوشيد وعزم حرم کرد و در اين سفر بسيار خرقه پوش با او ...
  • چشم در او نهاد، تا روز نظاره مي کرد و خواص به کار مشغول. پس چنان ...
  • ... رسيدم و گرسنه بودم. در دلم آمد که، چون اينجا برسم، معارف شهر ...
  • ... : «ارواح انبياء در حال کشف و مشاهده اند و ارواح صديقان در قربت و ...
  • ... بدانستم که شما در شب مدلهم ايد و ما در صبح ظاهر. شکر بکرديم و ...
  • ... (او) رفتند و او در بند بود. گفت: «شما کيستيد؟». گفتند: «دوستان ...
  • ... جنيد آمد، مست شوق در غلبات وجد، دست در زد و جامه جنيد بشوليده ...
  • ... نيايد». يک روز در آن مستي در آمد. زن جنيد سر به شانه مي کرد. ...
  • ... ». و گفت: «خوف در وصل سخت تر از خوف در مکر». ...
  • ... «يرحمک ربک ». صوفي در حال پاي افزار در پاي کردن گرفت و بر عزم ...
  • ... «هر که جان خود را در جاروب در معشوق نمي کند او عاشق نيست ». ...
  • ... دون حق انس باشد در حال خود، ضعيف باشد و هر که جز از وي گويد در ...
  • و گفت: «نقد در فعل است تا صفت، وفکرت در صفت تا موصوف، و عبارت ...
  • نقل است که شيخ در ابتدا دوازده سال در خرقان نماز خفتن به جماعت ...
  • ... ديوارهاي خانقاه در موافقت او در جنبش درآمدند. ...
  • ... شيخ نهاد. چون از در صومعه درآمد و سلام کرد شيخ جواب داد اما ...
  • و گفت: «در سراي دنيا زير خاربني با خداوند زندگاني کردند از آن ...
  • ... «پيري کراسه يي در دست گفت: من سخن ازينجا گويم تو از کجا گويي؟ ...
  • و گفت: «اينچه در اندرون پوست اوليا بود، اگر چند ذره ميان دو لب و ...
  • ... بزرگ است، بزرگتر در وي نيستي بنده است، چون بنده نيست گرديد از ...
  • ... خبر دار حق است من در ميان نيم، لاجرم هر چه در دست گيرم گويم: ...