167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • عمر تو در هوا بد و برباد رفته شد
    تو همچنين نشسته چنين کي بود روا
  • بگري چو ابر و زار گري و بسي گري
    در ماتم جدايي اين هر دو آشنا
  • در روز واپسين که سرانجام عمر توست
    از خشت باشدت کله و از کفن قبا
  • رويي که ماه نو نگرفتي و نيم جو
    در زير خاک زرد شود همچو کهربا
  • تو در ميان خاک فرو مانده اي اسير
    گويا زبان حال تو با حق که ربنا
  • بسيار چون به بيزدت و باز جويدت
    نقدي نيابد از تو کند در دمت رها
  • بيچاره آدمي که فرومانده اي است سخت
    در مات خانه قدر و ششدر قضا
  • گه نيم جو نسنجد اگر خوانيش اسير
    گه در جهان نگنجد اگر گوييش فتا
  • گر به جهان در چو مور حاسد جويي چو مو
    موي کشانش کند مور صفت مبتلا
  • قامت عطار شد در صفت موي تو
    راست چو موري نحيف گوژ چو مويي دو تا
  • که را به دست شود يک رفيق يکتادل
    که خفته در بنهد هفت چارطاق دو تا
  • وگرچه کاسه زرين ماه مي بيني
    سياه کاسگيش در کسوف شد پيدا
  • فرود حقه چرخ و وراي مهره خاک
    تو در ميانه اين خوش بخفته اينت خطا
  • از آن به پيري در گاهواره خواهي شد
    که گرچه پير شدي طفل اين رهي حقا
  • بدان خداي که در آفتاب معرفتش
    به ذره اي نرسد عقل جمله عقلا
  • که پختگان ره و کاملان موي شکاف
    چو طفلکان به شيرند در طريق فنا
  • بزرگوار خدايا مرا مسوز که من
    در اشتياق درت پخته ام بسي سودا
  • در آن زمان بر خويشم رسان که مي گويم
    ميان سجده که سبحان ربي الاعلي
  • خدايگانا امروز در سواد جهان
    به قطع تيغ تو را ديده ام يد بيضا
  • به حق جود تو اي پادشاه گيتي بخش
    که حشو دشمنم آتش فکند در احشا
  • بدان خداي که در آفتاب معرفتش
    به ذره اي نرسد عقل جمله عقلا
  • به جان آنکه نه عالم بدو نه آدم نيز
    که غرقه بود در انوار آيه الکبري
  • بدان شرف که ز اقبال بندگي شب قرب
    نسيم همنفسي يافت در حريم رضا
  • به دشنه خورده آن تشنه به خون غرقه
    به نوش داروي در زهر کشته زهرا
  • بدان چهل تن در ريگ رفته تشنه جگر
    لباس آن همه يک خرقه، قوت يک خرما