نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
تو همي خواهي که هر تابي اندر زلف توست
همچو زلف خويش
در
کار پريشاني دهي
حلقه بر
در
مي زنند و مي روند
نيست از ايشان کسي را آگهي
گر مرا
در
دوستي تو ز چشم
اشک ريزد نام من دشمن نهي
گر بگريم تر شود دامن مرا
تو مرا
در
عشق تر دامن نهي
ور دهي
در
عمر خود بار جمال
بار غم بر جان مرد و زن نهي
قصد کني چون
در
آينه نگري تو
کز لب خود زاينه شکر بربايي
در
رخ من ننگري به ديده رحمت
بلکه بدان بنگري که زر بربايي
اي عجب گرچه مانده ام تنها
مانده ام
در
ميان غوغايي
کارم اکنون ز دست من بگذشت
که
در
افتاده ام به دريايي
ز بس کز عشق تو
در
خون بگشتم
نه کفرم ماند و نه ايمان کجايي
بس که خفتند عاشقان
در
خون
تا تو از رخ نقاب بگشايي
در
حجابيم ما ز هستي خويش
ما نهانيم و تو هويدايي
دردي کش درد ما
در
راه کسي بايد
کو هست چو سربازان جان داده به رسوايي
تو زاهد و مستوري
در
هستي خود مانده
تا نيست نگردي تو کي محرم ما آيي
با چشم پر آب پاي
در
آتش
بر خاک نشسته باد پيمايي
چون گوي بمانده
در
خم چوگان
سرگشته شده سري و نه پايي
هر روز ز تشنگي چو آتش
بي واسطه
در
کشيده دريايي
عطار ز عشق او سرگشته و حيران شد
در
دير مقيمي شد دين داد به ترسايي
دلا
در
راه حق گير آشنايي
اگر خواهي که يابي روشنايي
در
افتادي به درياي حقيقت
مشو غافل همي زن دست و پايي
وگر همچون که يوسف خود پسندي
کشي
در
چاه محنت ها بلايي
امروز دگر هستم دردي کشم و مستم
در
بتکده بنشستم دين داده به ترسايي
ناگه ز درون جان
در
داد ندا جانان
کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي
چون
در
خور او نمي توان شد
بر بوي وصال او چه پويي
خون مي خور و پشت دست مي خاي
گر
در
ره درد مرد اويي
صفحه قبل
1
...
3361
3362
3363
3364
3365
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن