نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
بس که کردم آشنا
در
خون دل
تا همه بر آشنايي مي زني
خويش و همسايه تو گرسنه وز پر طمعي
نفروشي به کسي غله
در
انبار کني
مستراحي است جهان و اهل جهان کناسند
به تعزز سزد ار
در
همه نظار کني
جگرم خون گرفت از غم آن
که مبادا که
در
فراز کني
گه به دندان
در
عدن شکني
گه به مژگان صف ختن شکني
هر گلي را که زينت چمن است
ز سر طعنه
در
چمن شکني
پشت گرمي ز تير غمزه از آنک
همه
در
روي و جان من شکني
هر نفسي روي خويش باز بپوشي به زلف
تا دل عطار را
در
خفقان افکني
هر شبم سرمست
در
کوي افکني
وز بر خويشم به هر سوي افکني
در
خم چوگان خويشم هر زمان
خسته و سرگشته چون گوي افکني
گر سخن گويم ز چين زلف تو
از سر کين چين
در
ابروي افکني
ور کشد مويي دل از زلف تو سر
حلق را
در
حلقه موي افکني
هر شبي عطار را تا وقت صبح
عاشقي ديوانه
در
روي افکني
نگر تا اي دل بيچاره چوني
چگونه مي روي سر
در
نگوني
چه مي گويم تو خود از خود نهاني
که دو انگشت حق را
در
دروني
چو هر چه هست همه اصل خويش مي جويند
ز شوق جمله ذرات
در
سفر بيني
اگر جهان همه از پس کني نمي دانم
که
در
جهان ز دريغا چه بيشتر بيني
درين مصيبت و سرگشتگي محال بود
که
در
زمانه چو عطار نوحه گر بيني
در
ره گذرت جانا با خاک شدم يکسان
تا بو که برون آيي بر رهگذرم بيني
تا
در
ره تو مويي هستيم بود باقي
صد پرده از آن مويي پيش نظرم بيني
در
حقيقت چو اوست جمله تو هيچ
تو مجازي دو بيني و شنوي
چون تو
در
نقطه کشته باشي تخم
نه همانا که دايره دروي
در
سخن عطار اگر معجز نمود
تو به اعجاز سخن مي نگروي
دل پراکنده روي از جام جم
در
آينه
جز پراکنده نبيني از پي ماتم شوي
دگر هرگز نشان او نديدم
که شد
در
بي نشاني پادشاهي
صفحه قبل
1
...
3360
3361
3362
3363
3364
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن