نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
تو
در
نفسي بسوختي زود
رستي ز غم و ز غمگساري
من مانده ام ز شام تا صبح
در
گريه و سوختن به زاري
شمعي دگر است ليک
در
غيب
شمعي است نه روشن و نه تاري
چه طعن زني مرا که من نيز
در
سوختنم به بيقراري
زلف تو ز حلقه درشکستي
ماه تو ز مشک
در
غباري
درآمد دوش دلدارم به ياري
مرا گفتا بگو تا
در
چه کاري
بدان مي داريم کز عزت خويش
تو را
در
خاک اندازم به خواري
به تنهاييت بگذارم که تا تو
بماني تا ابد
در
بيقراري
که گر عطار
در
هستي بماند
برو گريند عالميان به زاري
از پسته خندانش هرجا که شکر ريزي
در
چاه زنخدانش هر جا که نگونساري
در
خواب شد از مستي بيدار شد از هستي
از صومعه بيرون شد بنشست چو خماري
عطار ز کار او
در
مانده به صد حيرت
هرکس که چنين بيند حيرت بودش آري
زين چنين بوسه چه
در
کيسه کنم
واي از غصه بيدادگري
وقت نامد که شوم جمله عمر
همچو ني با شکري
در
کمري
ماه رويا دل عطار بسوخت
مکن و
در
دل او کن نظري
در
معرض قهر و لطف تو من
زان مي سوزم که مي نسازي
اي ساقي عشق جام
در
ده
کين توبه ماست بس مجازي
گر مرد اين حديثي زين باده مست باشي
صد توبه
در
زماني بر هم شکست باشي
تا کي ز ناتمامي
در
حلقه تمامان
گه خودنماي گردي گه خود پرست باشي
اي بر کنار مانده برخيز از دو عالم
تا
در
ميان مردان ز اهل نشست باشي
در
صحبت بلندان خود را بلند گردان
تا کي ز نفس خودبين چون خاک پست باشي
عشق جانان عالمي آمد که مويي
در
نگنجد
تا طلاق خود نگويي مرد آن عالم نباشي
مي عشقم بچشاني و مرا
مست گرداني و
در
کار کشي
گه ز مسجد به خرابات بري
گاهم از ميکده
در
غار کشي
چون مرا ننگ ره دين بيني
هر دمم
در
ره کفار کشي
صفحه قبل
1
...
3357
3358
3359
3360
3361
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن