نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
چون برآيد صبح همچون آفتاب
زرد رويي
در
بدر دارم ز تو
همچو چنگي هر رگي
در
پرده اي
سوي دردي راه بر دارم ز تو
کوه غم برگير از جانم از آنک
دست با غم
در
کمر دارم ز تو
خيز اي عطار و سر
در
عشق باز
تا کي آخر دردسر دارم ز تو
قطره اشکم که آن را نيست حد
هست
در
هر قطره صد طوفان ز تو
ذره ذره
در
زمين و آسمان
چند خواهم داشتن ديوان ز تو
در
دو عالم نيست کاري با کسم
کز همه کس فارغم بيرون ز تو
تا به کي بر
در
نهم درانتظار
صد هزاران چشم چون گردون ز تو
تخت بنهادي ميان خون دل
تا بگردند اهل دل
در
خون ز تو
يک رهم يکرنگ گردان
در
فنا
چند گردم همچو بوقلمون ز تو
تا فريد از خويش بي اثبات گشت
محو شد
در
عالم بيچون ز تو
عطار به وصافي گرچه به کمال آمد
شد گنگ زبان او
در
وصف کمال تو
حلقه زلف توام دامي نهاد
تا به حلق آويختم
در
دام تو
گفته بودي کز توام بگرفت دل
جان بده تا خط کشم
در
نام تو
منتظر بنشسته ام تا
در
رسد
از پي جان خواستن پيغام تو
وام داري بوسه اي و از تو من
بيشتر دل بسته ام
در
وام تو
بوسه
در
کامت نگه دار و مده
گر بدين بر خواهد آمد کام تو
هست
در
هر دو جهان تا به ابد
همه پيدا و نهانم غم تو
گر درآيد به کنار تو فريد
در
ربايد ز ميانم غم تو
زان است شفق که طوطي چرخ
در
خون گردد ز خنده تو
دست گير آخر مرا از بي دلي
غرقه گشتم
در
بن درياي تو
من به جان سوختم بگو آخر
با شب و روز
در
چه کاري تو
از تو صد فتنه
در
جهان افتاد
فتنه جمله جهاني تو
اگر از من کنار خواهي کرد
روز و شب
در
ميان جاني تو
دل عطار
در
غمت ريش است
مرهمي کن اگر تواني تو
صفحه قبل
1
...
3349
3350
3351
3352
3353
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن