167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • در هر نفسي هزار عالم را
    از پس کنم و به يک مکانم من
  • نه بنده نه آزادم نه مدت خود دانم
    اين است کنون حاصل در بتکده جان من
  • گفتم که منم اي جان در پرده مسيحايي
    صد قوم دگر ديدم سرگشته بسان من
  • چون گهر اشک من راه نظر چست بست
    چون نگرد در رخت ديده گريان من
  • هر در عشقت که دل داشت نهان از جهان
    بر رخ زردم فشاند اشک درافشان من
  • در رهت حيران شدم اي جان من
    بي سر و سامان شدم اي جان من
  • چون نديدم از تو گردي پس چرا
    در تو سرگردان شدم اي جان من
  • در فروغ آفتاب روي تو
    ذره حيران شدم اي جان من
  • در هواي روي تو جان بر ميان
    از ميان جان شدم اي جان من
  • چون رخت پيدا شد از بي طاقتي
    در کفن پنهان شدم اي جان من
  • در دل بريان من آتش مزن
    رحم کن بر ديده گريان من
  • ديده گريان من پرخون مدار
    در نگر آخر به سوز جان من
  • چند باشم در انتظار تو من
    فتنه روي چون نگار تو من
  • خشک لب مانده نعل در آتش
    تشنه لعل آبدار تو من
  • گر جهان آمده است با روزي
    سر نهم مست در کنار تو من
  • گرچه آورده اي به جان کارم
    تا به جان در شدم به کار تو من
  • در دل دارم جهاني بي تو من
    زانکه نشکيبم زماني بي تو من
  • عالمي جان آب شد در درد تو
    چون کنم با نيم جاني بي تو من
  • روي در ديوار کردم اشک ريز
    تا بميرم ناگهاني بي تو من
  • گر نکردم سود در سوداي تو
    مي کنم هر دم زياني بي تو من
  • در ره عشقش که سر گوي ره است
    صد هزاران سرور بي سر ببين
  • جان مشتي عاشق دل سوخته
    خوش نفس چون عود در مجمر ببين
  • در ميان اهل دل هر ساعتش
    غارتي نو تازه غوغايي ببين
  • در بيابان هاي بي پايان او
    هر زماني شيب و بالايي ببين
  • گر نديدي دل به زير بار عشق
    شبنمي در زير دريايي ببين