167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • نيست آري کار هر تر دامني
    سر در آن ره چون گريبان باختن
  • هرچه آن دشوار حاصل کرده اي
    در غم معشوق آسان باختن
  • تو گدا کژ بازي آخر کي رسي
    کج روا در پيش سلطان باختن
  • کي تواني يوسفي ناکرده گم
    عمر ار در ماتم آن باختن
  • از فلک بي قرار هيچ نياموختن
    در طلب درد عشق پشت دوتا ساختن
  • کار تو در بند توست کار بساز و بيا
    پيش برون کي شود کار ز ناساختن
  • کافري است از عشق دل برداشتن
    اقتدا در دين به کافر داشتن
  • خاک ره بر خود نمايان ريختن
    خويشتن را خاک اين در داشتن
  • دست بر سر پاي در گل آمدن
    خشت بالين، خاک بستر داشتن
  • دام تن در راه معني سوختن
    مرغ جان بي بال و بي پر داشتن
  • در پي شمع شريعت شب و روز
    همچو پروانه به پيمان رفتن
  • آبرو باش تو در جوي طريق
    تا تواني تو بيابان رفتن
  • برگ ره ساز که بي برگ رهي
    در چنين باديه نتوان رفتن
  • عاشقان راست مسلم نه تو را
    در ره دوست به مژگان رفتن
  • سر فدا کردن و چون عياران
    جان به کف بر در جانان رفتن
  • رازهايي که در دل پر خون است
    جمله از چشم خون فشان گفتن
  • با تو سري در ميان خواهد بدن
    کان وراي جسم و جان خواهد بدن
  • هر نفس کان در حضور او زني
    عمر تو آن است و آن خواهد بدن
  • هرچه اينجا ذره ذره مي کني
    جمله در پيشت عيان خواهد بدن
  • هر که بي او آستين در خون گرفت
    محرم آن آستان خواهد بدن
  • محرم او شو که کار هر دو کون
    محو و گم در يک زمان خواهد بدن
  • چون به حضرت زود نتوان رفت از آنک
    پرده در پرده نهان خواهد بدن
  • بر کناره مي شو از هر سايه اي
    زانکه کاري در ميان خواهد بدن
  • در بر آن کار عالي کار خلق
    اشتري بر نردبان خواهد بدن
  • در چنين جايي کجا عطار را
    يک سخن يا يک بيان خواهد بدن