167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • خورشيد نهاده چشم بر در
    تا تو به درآيي از شبستان
  • گردون به هزار چشم هر شب
    واله شده در تو همچو مستان
  • آنچ از رخ تو رود در اسلام
    هرگز نرود به کافرستان
  • در عشق تو نيستان که هستند
    هستند نه نيستان نه هستان
  • مشغول مشو به گل که ماراست
    پنهان ز تو خفته در گلستان
  • اي گرفته حسن تو هر دو جهان
    در جمالت خيره چشم عقل و جان
  • هاي و هوي عاشقانت هر سحر
    مي نگنجد در زمين و آسمان
  • جمله عالم همي بينم به تو
    وز تو در عالم نمي بينم نشان
  • تن همي داند که هستي بر کنار
    جان همي داند که هستي در ميان
  • ما همه عيبيم چون يابد وصال
    عيب دان در بارگاه غيب دان
  • هم جهان در جانت مي جويد مدام
    هم ز جان مي جويدت دايم جهان
  • جان ز پنهاني تو در داده تن
    تن ز پيدايي تو جان بر ميان
  • ز اشتياق در وصلت چون قلم
    مي روم بسته ميان بر سر دوان
  • ماه رويا جان من در حکم توست
    جان ببر چند آوري کارم به جان
  • جانم از شادي نگنجد در جهان
    گر دهي اي ماه زنهارم به جان
  • در راه تو نام و ننگ بازند
    از ننگ وجود نامداران
  • غلغلي در فکنده تا به فلک
    بر سر کوي تو وفاداران
  • بر سر کوه نفس در غم تو
    رهزن خويش گشته عياران
  • کشته اي تخم عشق در جانها
    هين بباران ز چشم ما باران
  • مرد عشق تو هم تويي که تويي
    دايما در جمال خود نگران
  • چون دويي راه نيست در ره تو
    جز يکي نيست ديده ديده وران
  • هرچه صد سال گرد آوردند
    با تو در باختند پاک بران
  • بر خود گيرند خرده هر دم
    در عشق تو جان خرده دانان
  • در زلف تو صد هزار دل هست
    چوبک زن تو چو پاسبانان
  • جان خود که بود که خون نگردد
    در عشق جمال چون تو جانان