نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
حرف زهد خشک گفتن
در
ميان عارفان
تيغ چوبين
در
مقام لاف عريان کردن است
خامشي بگزين که
در
ديوان قسمت مور را
لب گشودن رخنه
در
ملک سليمان کردن است
شادي ما غافلان
در
زير چرخ سنگدل
خنده کبک مست را
در
چنگ شاهين کردن است
در
مجالس حرف سرگوشي زدن با يکدگر
در
زمين سينه ها تخم نفاق افشاندن است
ريختن رنگ اقامت
در
جهان بي ثبات
در
زمين کاغذين، تخم شرار افشاندن است
ريختن مي
در
گلوي زاهدان بي نمک
آب حيوان
در
زمين شوره زار افشاندن است
جود صائب
در
زمان تنگدستي خوشنماست
ورنه کار ابر
در
جوش بهار، افشاندن است
در
محرم تا چه خونها
در
دل مردم کند
محنت آبادي که عيدش دربدر گرديدن است
گر چه از خط آفتابش روي
در
زردي گذاشت
همچنان ناز بهاران
در
دماغ حسن اوست
در
سيه دل
در
نمي گيرد فسون دوستي
دشمن خويش است هر کس دوستدار چشم توست
نه همين
در
شهر اصفاهان قيامت مي کند
فکر صائب
در
همه آفاق شور انداخته است
چون
در
آيينه، روي سخت اين آهن دلان
مي نمايد باز
در
ظاهر، وليکن بسته است
چون
در
آيينه، روي سخت اين آهن دلان
مي نمايد باز
در
ظاهر، وليکن بسته است
در
تجرد، رشته واري از تعلق سهل نيست
سد آهن سوزني
در
راه عيسي بسته است
ريشه غم زعفران شد
در
دل غمگين مرا
اين خزان
در
چاشني خوش نوبهاري داشته است
ناله از جا
در
نيارد کوه تمکين ترا
در
جواب، استادگي کهسار هم مي داشته است؟
حرص، صائب
در
بهاران است بي برگ و نوا
برگ عيش قانعان
در
برگريز آماده است
خاکساري
در
بلندي ها رسا افتاده است
آسمان اين پشته را
در
زير پا افتاده است
گر چه باشد
در
ضمير خاک صائب مسکنش
از قناعت مور
در
تنگ شکر افتاده است
در
ميان دارد دل تنگ مرا آسودگي
اين شرر
در
ساعت سنگين به سنگ افتاده است
در
صدف دارد خبر از اضطراب گوهرم
بحرپيمايي که
در
کام نهنگ افتاده است
آب مي گردد به چشم حلقه بيرون
در
زان فروغي کز رخش
در
انجمن افتاده است
نيست جام باده را
در
گردش خود اختيار
چشم او
در
بردن دل بيگناه افتاده است
در
غريبي وا شود صائب دل ارباب درد
غنچه ما تا بود
در
بوستان پژمرده است
در
ته گرد کسادي، گوهر شهوار من
خاک عالم را سبک
در
چشم قارون کرده است
صفحه قبل
1
...
332
333
334
335
336
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن