167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • بي جگر خوردن دمي در من نگر
    کز جگر خوردن جگر مي سوزدم
  • تا قدم از سر گرفتم در رهش
    از قدم تا فرق سر مي سوزدم
  • در سفر عشق چنان گم شدم
    کز نظر هر دو جهان گم شدم
  • سايه يک ذره چه سان گم شود
    در بر خورشيد چنان گم شدم
  • مرده چگونه بر سر دريا فتد ز قعر
    من در ميان آتش عشقت چنان شدم
  • چون دلم در آتش عشق اوفتاد
    مبتلاي درد بي درمان شدم
  • مدتي رنجي کشيدم در جهان
    جان و دل درباختم سلطان شدم
  • همچو مرغي نيم بسمل در فراق
    پر زدم بسيار تا بي جان شدم
  • چون بقاي خود بديدم در فنا
    آنچه مي جستم به کلي آن شدم
  • نامه عشقت بخواندم عاشق دردت شدم
    حلقه زلفت بديدم حلقه در گوش آمدم
  • خواب خرگوشم بسي دادي ندانستم وليک
    هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم
  • در فرقت آن نازنين گشتم همه روي زمين
    گويي نبودم پيش ازين عاشق هم اکنون آمدم
  • بنهاده ام قدم به حرمگاه فقر در
    تا هرچه بود از همه بيرون نيامدم
  • منت خداي را که اگر بود و گر نبود
    در زير بار منت هر دون نيامدم
  • هرچيز که داشتم تر و خشک
    از اشک به آب در فکندم
  • تا من سخن رخ تو گفتم
    بس تاب که در قمر فکندم
  • تا من صفت لب تو کردم
    بس سوز که در شکر فکندم
  • بي خوشه زلفت آتشي صعب
    در خرمن خشک و تر فکندم
  • از حلقه آسمان قمر را
    بي چهره تو به در فکندم
  • تا بگذشتي چو باد بر من
    بر خاک فتاده در سجودم
  • عشقت چو نشست در دلم ساخت
    برخاست ز ره زيان و سودم
  • چون نيک به خود نگاه کردم
    من خود به ميانه در نبودم
  • به حلق آمده جان در درون هر حلقه
    هزار عاشق گم کرده پا و سر ديدم
  • چگونه شور نيارم ز آرزوي لبت
    کز آرزوي لبت شور در شکر ديدم
  • چو در صفات توام آبروي مي بايست
    فريد را سخني همچو آب زر ديدم