167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • هر حقيقت که توي اول داشت
    در دوم توي هست عين مجاز
  • با لبي تشنه و دلي پر خون
    خلق کونين مانده در تک و تاز
  • پرده بر خود مدر که در دو جهان
    کس درين پرده نيست پرده نواز
  • مگسي بيش نيستي به وجود
    بو که در دامت اوفتد شهباز
  • در درياي عشق آن کس يافت
    که به خون گشت سالهاي دراز
  • هر که در زندگي نيافت ورا
    چون بميرد چگونه يابد باز
  • زنده چون ره نبرد در همه عمر
    مرده چون ره برد به پرده راز
  • پاي در نه درين ره اي عطار
    سر گردن کشان همي انداز
  • اي روي تو شمع پرده راز
    در پرده دل غم تو دمساز
  • هر جا که شگرف پرده بازي است
    در پرده زلف توست جان باز
  • گفتي که چو زر عزيز مايي
    زان همچو زرت نهيم در گاز
  • بستي در ديده از جهانم
    بر روي تو ديده کي کنم باز
  • تا روز وصال در شب هجر
    بر آتش غم چو شمع بگداز
  • ذره اي دوستي بتافت از غيب
    آسمان را فکند در تک و تاز
  • چون آرزوي وصل توام خشک و تر بسوخت
    در آتش فراق، خودم خشک و تر مسوز
  • عطار را اگر نظري بر تو اوفتد
    اين نيست ور بود نظرش در بصر مسوز
  • روز و شب در پرده با چندين ملک
    عادت اهريمني داري هنوز
  • دلبرت در دوستي کي ره دهد
    چون دلي پر دشمني داري هنوز
  • در گريبان کش سر و بنشين خموش
    چون بسي تر دامني داري هنوز
  • تو چو طاوسي بدين ره در خرام
    کاندرين ره کم نيايي از مگس
  • مرد باش و هر دو عالم ده طلاق
    پاي در نه زانکه داري دست رس
  • بر در او گر نداري حرمتي
    چون تواني رفت راه پر عسس
  • در ره تاريک زلفت عقل را
    روشني يک ذره از روي تو بس
  • عطار اگر رسيدي اينجايگاه تو
    در لذت حقيقت خود از الم مپرس
  • دوش آمد و گفت از آن ما باش
    در بوته امتحان ما باش