نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
هر که را
در
سينه نقد درد اوست
گو به يک جوهر دو عالم را مخر
زانچه مر عطار را داده است دوست
در
دو عالم گشت او زان نامور
هين که نشست آسمان،
در
پي گوشمال تو
خيز و بمال اندکي، گوش رباب اي پسر
تا فتادم از تو يوسف روي دور
مانده ام
در
چاه و زندان درنگر
بي سر زلف تو چون ديوانه اي
سر نهادم
در
بيابان درنگر
عشق
در
وصل تو عطار را
کرد غرق بحر هجران درنگر
ديد روي زرد ما
در
ماهتاب
کرد روي زرد ما از اشک تر
در
رخ آن آفتاب هر دو کون
مست و لايعقل همي کردم نظر
گاه مي مردم گهي مي زيستم
در
ميان سوز چون شمع سحر
خاک بر دنبال او بايست کرد
تا نرفتي او ازين گلخن به
در
ماندي اي عطار
در
اول قدم
کي تواني برد اين وادي به سر
خيري سرفکنده را،
در
غم عمر رفته بين
سنبل شاخ شاخ را، مروحه چمن نگر
نرگس نيم مست را، عاشق زرد روي بين
سوسن شيرخواره را، آمده
در
سخن نگر
تا گل پادشاه وش، تخت نهاد
در
چمن
لشکريان باغ را، خيمه نسترن نگر
سوختي اي فريد تو،
در
غم هجر خود بسي
دلشده فراق بين، سوخته محن نگر
بيچار دلم صعوه خرد است چه چاره
در
صيد دلم عشق تو باز است چه تدبير
چه گر عشق تو دريايي است آتش
فکندم خويشتن را
در
خطر باز
منم جانا و جاني
در
هوايت
ندارم هيچ جز جاني دگر باز
دلم زنجير هستي بگسلاند
اگر بر دل کني ناگاه
در
باز
چون
در
تو نمي توان رسيدن
نوميد نمي توان شدن باز
بدري که
در
مقابل خورشيد آمدست
از خجلت رخت به هلالي رسيده باز
در
پاي اسب خيل خيال تو آفتاب
زربفت هر شبانگهيي گستريده باز
خود چو
در
ره فتوح ديد بسي
ماند از اندک از معاني باز
جان مده
در
طريق عشق چنان
که ستاني اگر تواني باز
تا که خوف و رجات مي ماند
هست نام تو
در
جريده ناز
صفحه قبل
1
...
3324
3325
3326
3327
3328
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن