167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • در دل عطار از عشقت چنان آتش فتاد
    کز تف او آتش از بالاي کيوان بگذرد
  • در تاريکي ميان خون مرد
    هر که آب حيات تو طلب کرد
  • وآنکس که بنا در اين گهر يافت
    بي خود شد و مدتي طرب کرد
  • چون شراب عشق در دل کار کرد
    دل ز مستي بيخودي بسيار کرد
  • شورشي اندر نهاد دل فتاد
    دل در آن شورش هواي يار کرد
  • نيکويي هائي که در اسلام يافت
    بر سر جمع مغان ايثار کرد
  • چون ببست از هر دو عالم ديده را
    در ميان بيخودي ديدار کرد
  • هستي خود زير پاي آورد پست
    وز بلندي دست در اسرار کرد
  • هر که سر زلف تو در خواب ديد
    کافريش عشق تو تعبير کرد
  • کفر از آن خاست که در کاينات
    کوکبه زلف تو تأثثير کرد
  • در ره عشق تو دلم جان بداد
    تا جگر سوخته توفير کرد
  • کس بنداند که دل عاشقم
    در ره عشق تو چه تقصير کرد
  • لاجرم اکنون چو به دام اوفتاد
    دانه جان در سر تشوير کرد
  • چندان که رفت راه به آخر نمي رسيد
    در هر قدم هزار حقيقت مجاز کرد
  • چون نشان جويم از تو در ره تو
    که غم عشق بي نشانم کرد
  • سايه هرگز در آفتاب رسد
    آه کين کار چون توانم کرد
  • دست با تو در کمر خواهيم کرد
    قصد آن تنگ شکر خواهيم کرد
  • در سر زلف تو سر خواهيم باخت
    کار با تو سر به سر خواهيم کرد
  • چون ز چشمت تيرباران در رسد
    ما ز جان خود سپر خواهيم کرد
  • در همه عالم تو را خواهيم يافت
    گر همه عالم سفر خواهيم کرد
  • در قيامت با تو خواهد بود و بس
    هرچه از ما خير و شر خواهيم کرد
  • هرچه آن عطار در وصف تو گفت
    ذکر دايم را ز بر خواهيم کرد
  • گر در اول روز خون کرديم دل
    روز آخر جان فشان خواهيم کرد
  • تا کسي چشمي زند بر هم به حکم
    ما دو عالم در ميان خواهيم کرد
  • وآن سفر کافلاک هرگز آن نکرد
    ما کنون در يک زمان خواهيم کرد