نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
چه سود که نقاش کشد صورت سيمرغ
چون
در
نفس باز پس انگشت گزان است
هر شور وشري که
در
جهان است
زان غمزه مست دلستان است
در
عشق فنا و محو و مستي
سرمايه عمر جاودان است
در
عشق چو يار بي نشان شو
کان يار لطيف بي نشان است
در
جام جهان نماي ما ريز
آن باده که کيمياي جان است
در
عشق درد خود را هرگز کران نبيني
زيرا که عشق جانان درياي بي کران است
ليکن چو باهش آيد
در
خود کند نگاهي
حالي خجل بماند داند که نه چنان است
چون ابروي توست چون کماني
چندين ز هم از چه
در
زبان است
گفتي که دلت بسوز
در
عشق
يعني که سپند عاشقان است
از دست تو دل چگونه سوزم
چون پاي غم تو
در
ميان است
يک ذره غم تو خوشتر آيد
از هر شادي که
در
جهان است
آن درد که
در
دل من از توست
هر وصف که گويمش نه آن است
در
روي من شکسته دل خند
گر موجب خنده زعفران است
يارب چه کسي که
در
دو عالم
کس قيمت عشق تو ندانست
ز پيدايي هويدا
در
هويداست
ز پنهاني نهان اندر نهان است
اگر داري سر اين پاي
در
نه
به ترک جان بگو چه جاي جان است
برو عطار و ترک اين سخن گير
که اين را مستمع
در
لامکان است
حال من خود
در
نمي آيد به نطق
شرح حالم اشک خونين من است
من چرا گرد جهان گردم چو دوست
در
ميان جان شيرين من است
در
عالم عشق کار عطار
از شيوه فخر و عار بيرون است
چون مدتي برآيد سايه نماند اصلا
کز دور جايگاهي خورشيد
در
کمين است
شير
در
کار عشق مسکين است
عشق را بين که با چه تمکين است
من چو فرهاد
در
غمش زارم
کو به حسن و جمال شيرين است
صفتش
در
زمانه ممتاز است
ديدنش روح را جهان بين است
بت ترساي من مست شبانه است
چه شور است اين کزان بت
در
زمانه است
صفحه قبل
1
...
3294
3295
3296
3297
3298
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن