167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • نقل است که گفت: «در بصره خرما خريدم. و گفتم: کي است که دانگي ...
  • ... گفت: «اي ابله! در دنيا کنيزکي به دو درم که مي فروشد؟». شبلي گفت ...
  • ... که خلاف کرده اند در حق کردند و سخن از او گفتند واين دو گروه روز ...
  • ... «چون بنده ظاهر شود در چشم بنده، آن عبوديت بود و چون صفات حق بر ...
  • ... زماني بياسود. باز در اضطراب آمد گفتند: «چه بود؟». گفت: «دو باد ...
  • ... بگذارند مغفور بود تا در طول هر جنازه يي که آرند نخست در پيش خاک ...
  • ... اند هزار پيغامبر در آن نهاده اند. اگر از آن جوهر ذره يي پديد ...
  • ... از آدم تا محمد در تحت وطاي من نيارد». اين آن معني است که شيخ ...
  • ... اما آن مي دانم که در ابتدا هر روز گوسفندي بکشتمي و تا شب بر سر ...
  • ... نماز شب کنم. تابي در پشتم افتاد و دردي سخت پديد آمد و تب در ...
  • ... طيبت مي گفت - و در مرقع خويش مي نگريست ». که: «بوالحسن به چند ...
  • ... فنا بود از خود در تمامي غيبت و از بهر اين است که احوال مشايخ در ...
  • ... «چون مريد مجرد بود در بدايت از همي، و در نهايت از همتي، او معطل ...
  • ... هرگز ساکن نشود نه در دنياو نه در آخرت ». ...
  • ... برد که مدتي شد در سفرم. پس چون وقت نماز ديگر درآمد ديگر باره ...
  • ... آمد تا همه تيغ در يکديگر نهادند و مي کشتند و متفرق مي شدند، تا ...
  • ... يک شب گفت: «امشب در فلان بيابان راه مي زنند و چندين کس را مجروح ...
  • ... شوم که ناپديد شوم در هر دو جهان و يا برآيم که همه من باشم. ...
  • ... «بدآن کسي که من (در) «شبانروزي بيست و چهار ساعت است در ساعتي ...
  • ... بگويم آتش بود که در پنبه افگني، دريغ مي دارم که با خويشتن باشم ...
  • و گفت: «در اين مقام که خدا مرا داده است خلق زمين و ملائکه آسمان ...
  • و گفت: «در رحم مادر بسوختم، چون به زمين آمدم بگداختم، چون به حد ...
  • ... چه او آفريده است در آن بديدم، در آن بماندم. ...
  • شغل شب وروز در من پوشيد آن فکرت بينايي گرديد، گستاخي و محبت ...
  • ... ابوالحسن دنيا را به تو در نصيب نيست از هر دو سراي تو را منم ». ...
  • ... ». و گفت: «بهشت در فنا برم تا بهشتيان را کجا بري؟ و دوزخ در فنا ...
  • ... «وقت به همه چيزي در رسد و هيچ چيز به وقت در نرسد. خلق اسير وقت ...
  • ... گفت: «به هستي او در نگرستم. نيستي من به من نمود، چون نيستي خود ...
  • ... را زهره نبودي که در آن محلت که من بودمي درآيد». و گفت: «عالم ...
  • ... تعالي - ندا آيد که: در دار دنيا آن کردي که ما گفتيم، ما نيز آن ...
  • ... الهي خوشي به تو در بود، اشارت به بهشت کردي؟». و گفت: «خداي - ...
  • ... مرا چيزي گفتي که در اين جهان نيايد و من تو را جوابي دادم که در ...
  • ... گفت: «الهي مرا در مقامي مدار که گويم: خلق وحق، يا گويم: من و تو ...
  • ... به تو پيدا گردم در همه آفريده، يا فرو شوم که ناپديد گردم. صدق ...
  • ... چيزي که از من است در کار تو کردم و هرچه از آن تو است در کار تو ...
  • و گفت: «هر که در دار دنيا دست به نيک مردي به در کند بايد تا از ...
  • ... موج برآيد و تن در آتش بسوزد، درخت وفا از ميان آن سوخته برآيد، ...
  • ... بنده يي است که در دل او نوري گشاده است از يگانگي خويش، که اگر ...
  • ... را ياد کنند ماهي در دريا از رفتن باز ايستد، زمين در جنبيدن آيد، ...
  • ... با خداي به خلوت در شود و سر به سجده نهد و به درياي لطف گذر کند ...
  • ... نيست. همه آفريده در بوالحسن جاي گيرد و بوالحسن را در خويشتن يک ...
  • ... برنايي را با زني در خانه کني سلامت يابد و اگر با قرائي در مسجد ...
  • ... ابليس ايمن نباشي که در هفتصد درجه در معرفت سخن گويد». و گفت: ...
  • ... شود، چهار تکبير در کار او کن و او را از دست بگذار». و گفت: ...
  • ... نبيني: اول بايد که در محبت او آب از چشم خويش بيني، ديگر از هيبت ...
  • ... اگر تن خدمت را در دهي و زبان ذکر را، راه رفته نشود تا دل با او ...
  • ... آيي و پشته گناه در گرده، و گاهي مي آيي پشته طاعت در گرده، تا کي ...
  • ... همچنين روز تا شب در طاعتش مي داشتم و در اين مدت که نشستمي به دو ...
  • ... براي مهمان و ما در آن طعام طفيل بوديم. چنين باشد که اگر جمله ...
  • ... «چون به هستي او در نگرستمي، نيستي من از هستي خود سر برآورد. چون ...