نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
آفتاب بي سر و بن ذره وار
اين چنين سرگشته
در
سوداي توست
هر پريشاني که
در
هر دو جهان
هست و خواهد بود از يک موي توست
هر کجا
در
هر دو عالم فتنه اي است
ترکتاز طره هندوي توست
پهلوانان درت بس بي دلند
دل ندارد هر که
در
پهلوي توست
آنکه چندين نقش ازو برخاسته است
يارب او
در
پرده چون آراسته است
در
قيامت سوي خود کس ننگرد
چون جمال آن چنان آراسته است
در
آن مقام که دلهاي عاشقان خون شد
چه جاي دردفروشان دير آفات است
مگو ز خرقه و تسبيح ازانکه اين دل مست
ميان ببسته به زنار
در
مناجات است
مقام عاشق و معشوق از دو کون برون است
که حلقه
در
معشوق ما سماوات است
بباز هر دو جهان و ممان که سود کني
از آنکه
در
ره ناماندنت مباهات است
هزار باديه
در
پيش بيش داري تو
تو اين چنين ز شراب غرور ماندي مست
به حکم بند قباي فلک ز هم بگشاد
دلي که از کمر معرفت ميان
در
بست
پاره دل زانم که
در
دل دوختن
نرگس تو پاره يي کار آمدست
دل نمي بينم مگر چون هر دلي
در
خم زلفت گرفتار آمدست
زان شکر لب شور
در
عالم فتاد
کان شکر لب تلخ گفتار آمدست
چشمه نوشش که چشم سوز نيست
درج لعل
در
شهوار آمدست
آنچه
در
صد سال قسم خلق نيست
بي رخ او قسم عطار آمدست
چون کنم معشوق عيار آمدست
دشنه
در
کف سوي بازار آمدست
هست ترک و من به جان هندوي او
لاجرم با تيغ
در
کار آمدست
ليک چون تو بنگري
در
راه عشق
قسم هر کس محض پندار آمدست
آب از ديده ها از آن باريم
کاتش عشق
در
دل افتادست
در
ازل پيش از آفرينش جسم
جان به عشق تو مايل افتادست
جان نه تنهاست عاشق رويت
پاي دل نيز
در
گل افتادست
چونکه از خوف اين چنين شب و روز
عرش را رخت
در
گل افتادست
هست
در
معرض بسي گرداب
هر که را اين مسايل افتادست
صفحه قبل
1
...
3290
3291
3292
3293
3294
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن