167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • چون ز دل بيرون نمي آيي دمي
    هر زمان در ديده ديگرگون ميا
  • سرنگون غواص خود پيش آيدت
    تو ز فقر بحر در هامون ميا
  • اي عجب دردي است دل را بس عجب
    مانده در انديشه آن روز و شب
  • اوفتاده در رهي بي پاي و سر
    همچو مرغي نيم بسمل زين سبب
  • اي دل شوريده عهدي کرده اي
    تازه گردان چند داري در تعب
  • برگشادي بر دلم اسرار عشق
    گر نبودي در ميان ترک ادب
  • آشکارايي و پنهاني نگر
    دوست با ما، ما فتاده در طلب
  • زين عجب تر کار نبود در جهان
    بر لب دريا بمانده خشک لب
  • چون تو در اثبات اول مانده اي
    مانده اي از ننگ خود سردرکنب
  • بر کنار گنج ماندي خاک بيز
    در ميان بحر ماندي خشک لب
  • مرغ دل در قفس سينه ز شوق
    مي کند قصد به پرواز امشب
  • نه شمع راست شعاعي، نه ماه را تابي
    نه زهره راست فروغي در آسمان امشب
  • کسي را اوفتد بر روي، اين رنگ
    که در کعبه کند بت را مراعات
  • بدو گفتم که اي داننده راز
    بگو تا کي رسم در قرب آن ذات
  • در آن موضع که تابد نور خورشيد
    نه موجود و نه معدوم است ذرات
  • گر بميري در ميان زندگي عطاروار
    چون درآيد مرگ عين زندگاني باشدت
  • چنان ماه رويي که آئينه تو
    به رخ با قمر در غلط او فکندت
  • تا در اثباتي تو بس نامحرمي
    محو شو گر محرمي مي بايدت
  • تنگدل ماندي، که دل يک قطره خونست
    عالمي در عالمي مي بايدت
  • هر دو عالم گر نباشد گو مباش
    در حضور او دمي مي بايدت
  • در حضورش عهد کردي اي فريد
    عهد خود مستحکمي مي بايدت
  • باز عرشي گر سر جبريل داري پر برآر
    ورنه در گلخن نشين گر استخوان مي بايدت
  • در جهان قدس اگر داري سبک روحي طمع
    بر جهان جسم دايم سر گران مي بايدت
  • در هوا استاده و از منجنيق انداخته
    بر سر آتش به خلوت همچنان مي بايدت
  • در جهان خوفناک ايمن نشيني اي فريد
    امن تو از چيست چون خط امان مي بايدت