167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • ... مشاورت و رايها در انواع مهمات بر وي مقصور شد ، و اعجاب شير هر ...
  • ... بودند پيغام داد که در کشتن او توقفي بايد کرد ، پس بنزديک شير ...
  • ... گويم تا بر راي ملک در حادثه خويش خطايي ثابت کنم يا عيبي و وصمتي ...
  • ... مي بايد کرد ، و در همه احوال بقضاي آسماني راضي مي بود که پيرايه ...
  • ... نمايد و خود را در کاري افگند که لايق حال او نباشد و موافق اصل ...
  • گفت: آورده اند که در زمين کنوج مردي مصلح و متعفف بود ؛ در دين ...
  • ... خصمان ميلي باشد در اين معاني تحفظ و تيقظ لازم شمرد ، و نگذارد ...
  • ... مردمان يک مويستي در مجاذبت هرگز نتوانندي گسست، که اگر ايشان ...
  • ... باشد ، چنانکه نه در هنگام عفو و حلم متابعت هوا جايز شمرد و نه ...
  • ... درهم و دور پايان ، در ملاطفت بي تعذر و در معاشرت بي تحرز ، اذا ...
  • ... نبايد کرد ، خاصه در آنچه جانوري باطل خواهد شد ، چه خون ريختن ...
  • ... غرض اين مخاذيل در اين تعبير آنست که فرصت ايشان فايت نگردد ، و ...
  • ... کارها ديده آيد و در مصالح حال و مآل غفلت برزيده نشود ، چه اگر ...
  • ... گفت: بيک کلمه که در حال خشم بر زبان ما رفت تعلق کردي و نفس بي ...
  • ... دارد ؛ و ديگر آنکه در حال قدرت ، نيکويي کردن فرض نشمرد، مدت ...
  • ... دارد و همه روز در آب ايستد و بازرگاني که زن نيکو و کودک گزيند و ...
  • ... زندگاني ملک دراز باد! در روي زمين او را نظيري نمي دانم و در ...
  • ... جماعتي که خويشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتي و تمردي اظهار ...
  • و چون در اين طريق که اصل و عمده است احتياطي بليغ رفت صدق خدمتگار ...
  • در اين ميان از آن زرگر ياد آورد و گفت: در بهايم اين حسن عهد بود ...
  • چون در جزع با ديگران موافقت نمي نمود دربان او را جفاها گفت. چون ...
  • ... مباهات نمودي ، و در تمني آن روزگار گذاشتي که اين سعادت را ...
  • ... صورت نبندد ، چه در اصل وضع کان حکمت و گنج حصافت است ، و بدين ...
  • ... خداوند عالم را در دين و دنيا بنهايت همت برساناد ، و تمامي بلاد ...
  • گلستان سعدي

  • ... تا بنات نبات را در مهد زمين بپرورد و درختانرا بخلعت نوروزي قباي ...
  • ذکر جميل سعدي که در افواه عوام افتاده است وصيت سخنش که در بسيط ...
  • ... که ذوالفقار علي در نيام و زبان سعدي در کام ...
  • ... زيردستان بپوشند و در افشاي جرائم کهتران نکوشند، کلمه چند به ...
  • ... برخاست که ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند ...
  • ... و عناد آن گروه در نهاد او متمکن نشده، و در حديثست: مأمن مولود ...
  • ... طايفه اي اوباش محلت در او پيوستند و عقد مرافقت بستند تا بوقت ...
  • بدو دست در سکان کشتي آويخت، چون برآمد بگوشه اي بنشست و قرار گرفت ...
  • ... ملوک عرب رنجور بود در حالت پيري، و اميد از زندگاني قطع کرده که ...
  • ... نمي آرم، بارها در دلم آمد که باقليمي ديگر نقل کنم تا در هر آن ...
  • يکي در صنعت کشتي گرفتن سرآمده بود و سيصد و شصت بند فاخر بدانستي ...
  • في الجمله پسر در قوت و صنعت بر سرآمد و کسي را در آن زمان با او ...
  • ... حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دريا آمده بود گفت: من او را ...
  • ... بيشتر بود که وقتي در بيابان مانده بودم اين مرا بر شتر نشاند و ...
  • ... آوردند. خواست تا در حالت مستي با او جمع آيد کنيزک ممانعت کرد. ...
  • ... دريغ داشتن که من در نفس خويش اين قدر قوت و سرعت مي شناسم که در ...
  • ... باري به مجلس سلطان در طعام نخوردي؟ گفت: در نظر ايشان چيزي ...
  • ياد دارم که در ايام طفوليت متعبد بودمي و شب خيز و مولع زهد و ...
  • ... دوستان قديمش که در حالت درويشي قرين او بود، از سفري بازآمد و در ...
  • ... بزرگان بادي مخالف در شکم پيچيدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت. پس بي ...
  • ... کردند که چنين صيدي در دامت افتاد و ندانستي نگاه داشتن. گفت: اي ...
  • پيرمردي جهانديده در آن کاروان بود گفت: اي ياران من ازين بدرقه ...
  • ... اين سخن با کسي در ميان نهي. گفت: اي پدر فرمان تراست نگويم وليکن ...
  • ... ندارد. گفت: هرچه در دل فرود آيد در ديده نکو نمايد ...
  • ... فرتوت بعلت کابين در خانه متمکن بماند. مرد از محاورت او بجان ...
  • ... برفاب بر دست و شکر در آن ريخته و به عرق برآميخته. ندانم به ...