167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عبيد زاکاني

  • مردکي سرخ ريش حاضر بود
    چنک در ريش زد چو اين بشنود
  • وقت آن شد که کار دريابيم
    در شتاب است عمر بشتابيم
  • صوفي افزوده بود مايه خويش
    در سر زهد و پارسائي کرد
  • دست تا در نزد به دامن عشق
    ره به منزل نبرد فرزانه
  • عمر در باختيم تا اکنون
    گه به افسون و گه به افسانه
  • پاي در کوي زهد و زرق منه
    کاندر آن کوي آشنائي نيست
  • راه ميخانه گير تا شب و روز
    چون در اسلاميان وفائي نيست
  • باده در جام طرب ريز که شوال آمد
    موسم وعظ بشد نوبت قوال آمد
  • سر چو گل در قدم لاله رخان اندازيم
    جان فداي قد حوران قبا پوش کنيم
  • رمضان رفت کنون ما و از اين پس همه روز
    باده در بارگه خواجه والا خوردن
  • اي سراپرده همت زده بر چرخ بلند
    امرت انداخته در گردن خورشيد کمند
  • تا زمين است زمان تابع فرمان تو باد
    گوي گردان فلک در خم چوگان تو باد
  • تير کو ناظر ديوان قضا و قدر است
    از مقيمان در منشي ديوان تو باد
  • جام جمشيد چو در بزم طرب نوش کني
    زهره خنياگر و برجيس ثناخوان تو باد
  • در بزم پادشاه جهان باده نوش کن
    وانگه به گوش جان بشنو نوش باد عيد
  • هر خستگي که از رمضان در وجود ماست
    آنرا به جام باده صافي دوا کنيم
  • فرماندهي که خسرو گردون غلام اوست
    در بر و بحر خطه شاهي به نام اوست
  • روي زمين ز شعله خورشيد حادثات
    در سايه حمايت کلک و حسام اوست
  • اي چرخ پير تابع بخت جوان تو
    آسوده اند خلق جهان در زمان تو
  • اي آسمان جنيبه کش کبرياي تو
    خورشيد بنده در دولت سراي تو
  • باز در بستان صنوبر سرفرازي ميکند
    بلبل شوريده را گل دلنوازي ميکند
  • اي جهانرا وارث ملک سليمان آمده
    آسمانت چون زمين در تحت فرمان آمده
  • هرکه خاري از خلافت در دلش ره يافته
    خاطرش چون طره خوبان پريشان آمده
  • حاسدت را در بت اندوه و سرسام بلا
    جان سپاري حاصل اوقات هجران آمده
  • برق تيغت عکس اگر بر چرخ چارم افکند
    زهره خورشيد تابان آب گردد در زمان