نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان عبيد زاکاني
خجسته کلک تو دايم ز بحر جود و کرم
براي گوش امل
در
شاهوار آرد
زبان درازي از آن
در
چمن کند سوسن
که حرز مدح شهنشاه بر زبان دارد
سري که سر کشيئي با تو آشکارا کرد
دليکه دشمنئي با تو
در
ميان دارد
قضا به قصد سرش تيغ ميکشد ز نيام
قدر به کشتن او تير
در
کمان دارد
خجسته ذات شريف ترا که باقي باد
ز شر حادثه چرخ
در
امان دارد
قطره اشگ من خسته جگر
در
غم او
هست خوني که تعلق به سويدا دارد
صاحبا شاهد شد سرمه چشم افلاک
خاک پاي تو که
در
ديده ما جا دارد
راستي خواجه
در
اين عهد ترا شايد گفت
که زجودت همه کس عيش مهنا دارد
سزد که سر به فلک
در
نياورد ز علو
کسي که بنده اين شاه کامران باشد
خدايگانا گردون پير ميخواهد
که
در
حمايت آن دولت جوان باشد
ز بهر سائل و زاير خجسته خامه تو
گره گشاي
در
گنج شايگان باشد
فداي خاک
در
کبريات خواهد بود
عبيد را نه يکي گر هزار جان باشد
در
همه کار اجتهاد از تو
نصرت از کردگار خواهد بود
در
چنين دولت ار بود غماز
نافه هاي تتار خواهد بود
رفت آنکه قصد خون گوزنان کند پلنگ
با شير
در
نشيمن گوران کند قرار
پنهان شدند
در
عدم آباد جور و ظلم
تا عدل پادشاه جهان گشت آشکار
اي خسرويکه حاصل دريا و نقد کان
در
چشم همت تو ندارند اعتبار
اقبال بنده ايست وفادار بر درت
در
حضرت تو مانده ز اجداد يادگار
کوه بلند مرتبه کز حلم دم زند
بحر گشاده دل که دهد
در
شاهوار
از رعد کوس
در
سر گردون فتد طنين
وز برق تيغ بر دل شيران فتد شرار
پيکان آب داده کند رخنه
در
زره
نوک سنان نيزه ز جوشن کند گذار
گرد از يلان برآرد و افغان ز پردلان
بازوي کامکار تو
در
قلب کارزار
تيغت ز خون پيکر گردان
در
آنزمان
از کشته پشته سازد و از پشته لاله زار
دارد بسي اميد به عالي جناب تو
اي هر که
در
جهان به جنابت اميدوار
تا آب درگذر بود و باد
در
مسير
تا کوه راسکون بود و خاک را قرار
صفحه قبل
1
...
3275
3276
3277
3278
3279
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن