نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
مثنوي معنوي
وآن جماعت جمله از جهل و عما
در
شکسته
در
امر شاه را
اين حياتي خفيه
در
نقش ممات
وان مماتي خفيه
در
قشر حيات
مي فتد اين عقلها
در
افتقاد
در
مغا کي حلول و اتحاد
هر کسي را خدمتي داده قضا
در
خور آن گوهرش
در
ابتلا
اين جهان زن جنگ قايم مي بود
در
عناصر
در
نگر تا حل شود
غالبست و چير
در
هر دو جهان
شرح اين غالب نگنجد
در
دهان
ليک معنيشان بود
در
سه مقام
در
مراتب هم مميز هم مدام
امر آيد
در
صور رو
در
رود
باز هم از امرش مجرد مي شود
راکب و مرکوب
در
فرمان شاه
جسم بر درگاه وجان
در
بارگاه
پند ما
در
تو نگيرد اي فلان
پند تو
در
ما نگيرد هم بدان
هفت چرخ ازرقي
در
رق اوست
پيک ماه اندر تب و
در
دق اوست
هر ستاره خانه دارد
در
علا
هيچ خانه
در
نگنجد نجم ما
عقلشان
در
نقل دنيا پيچ پيچ
فکرشان
در
ترک شهوت هيچ هيچ
صدرشان
در
وقت دعوي هم چو شرق
صبرشان
در
وقت تقوي هم چو برق
وقت خودبيني نگنجد
در
جهان
در
گلو و معده گم گشته چو نان
عاشقي که آلوده شد
در
خير و شر
خير و شر منگر تو
در
همت نگر
در
تردد مي زند بر همدگر
خوف و اوميد بهي
در
کر و فر
آنچنان که مادران مهربان
نرم کردش تا
در
آمد
در
بيان
خويشتن پيچيده
در
برگ و گياه
تا
در
افتد صيد بيچاره ز راه
گفت او را کيستي تو سبزپوش
در
بيابان
در
ميان اين وحوش
مصلحت
در
دين ما جنگ و شکوه
مصلحت
در
دين عيسي غار و کوه
راه جان بازيست و
در
هر غيشه اي
آفتي
در
دفع هر جان شيشه اي
از وباي زرق و محرومي بر آ
در
جهان حي و قيومي
در
آ
در
سر آنچ هست گوش آنجا رود
در
سر ار صفراست آن سودا شود
چون
در
آمد آن ضرير از
در
شتاب
عايشه بگريخت بهر احتجاب
که
در
افکندم به کيوان گوي را
در
کشيد اي اختران هم روي را
مي ندانم که مرا چون مي کشي
گاه
در
بر گاه
در
خون مي کشي
نه ز بغداد و نه موصل نه طراز
در
کشي
در
ني و ني راه دراز
عکس خود
در
صورت من ديده اي
در
قتال خويش بر جوشيده اي
نه چنان مرگي که
در
گوري روي
مرگ تبديلي که
در
نوري روي
در
همه عالم اگر مرد و زنند
دم به دم
در
نزع و اندر مردنند
گفته او جمله
در
بحر بود
که دلش را بود
در
دريا نفوذ
در
دهانش تلخ آيد شهد خلد
چون نبود از وافيان
در
عهد خلد
هر که را خواهي تو
در
کعبه بجو
تا برويد
در
زمان او پيش رو
گاه
در
سعد و وصال و دلخوشي
گاه
در
نحس فراق و بيهشي
باز آمد آب جان
در
جوي ما
باز آمد شاه ما
در
کوي ما
در
ده جغدان فضولي مي کني
فتنه و تشويش
در
مي افکني
پيش خر خرمهره و گوهر يکيست
آن اشک را
در
در
و دريا شکيست
در
سر حيوان خدا ننهاده است
کو بود
در
بند لعل و درپرست
در
پي جنت بدم
در
جست و جو
جنتي بنمود از هر جزو تو
آفتابي رفت
در
کازه هلال
در
تقاضا که ارحنا يا بلال
در
پي خورشيد وحي آن مه دوان
وآن صحابه
در
پيش چون اختران
گفت چون باشد خود آن شوريده خواب
که
در
آيد
در
دهانش آفتاب
صبر و پرهيز اين مرض را دان زيان
هرچه خواهد دل
در
آرش
در
ميان
جمله
در
ايذاي بي جرمان حريص
در
قفاي همدگر جويان نقيص
در
مزارع طالب دخلي که نيست
در
مغارس طالب نخلي که نيست
در
مدارس طالب علمي که نيست
در
صوامع طالب حلمي که نيست
تا که بينايان ما زان ذو دلال
در
نيايند از فن او
در
جوال
اين به صورت گر نه
در
گورست پست
گورها
در
دودمانش آمدست
خنده ها
در
گريه ها آمد کتيم
گنج
در
ويرانه ها جو اي سليم
صفحه قبل
1
...
325
326
327
328
329
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن