167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • به زور فکر بر اين طرز دست يافته ام
    صدف ز آبله دست يافت در ثمين
  • موافقان ترا دل ز مژدگاني فتح
    شکفته باد چو گل در هواي فروردين
  • مگر ز چشمه خورشيد شسته اي رخسار؟
    که آب در نظر آرد نظاره ات از دور
  • شبي چو گل ورق آن نقاب برگرديد
    هنوز در عرق خجلت است آتش طور
  • به بيت ابروي تو خويش را رسانده هلال
    ازان شده است چو خورشيد در جهان مشهور
  • به وام گير ز بادام چشم خود تلخي
    مکن چو پسته بي مغز در تبسم شور
  • شکسته گشت زر جعفري بر مکيان
    درست جود تو تا گشت در جهان مشهور
  • مثال معني رنگين من به لفظ مبين
    شراب صاف بود در لباس جام بلور
  • هما کشد گه خوردن ز استخوانم خار
    ز بس که ريشه دوانده است نيش در جانم
  • ز خرمني پرکاهي نبرده ام هرگز
    چه برق ريشه دوانده است در نيستانم؟
  • تو جان ز دخل بجا مصرع مرا دادي
    تو در فصاحت دادي خطاب سحبانم
  • طريق شکرگزاري اين حقوق اين بود
    که در رکاب تو نقد روان برافشانم
  • اقبالمند آن که به تأييد کردگار
    در زير پا نظر کند از اوج اعتبار
  • شهباز دلرباي سخاوت به روي دست
    در پهن دشت سينه مردم کند شکار
  • سعيش هميشه صرف شود در رضاي خلق
    جز کار حق شتاب نورزد به هيچ کار
  • در گلشني که اين همه گل جوش کرده است
    مصداق اين صفات که باشد به روزگار؟
  • در طبعش انقلاب نباشد به هيچ باب
    چون آب گوهرست ستاده به يک قرار
  • باشد نظام ملک به راي متين او
    بي او نظام پا ننهد در ميان کار
  • در چشم همتش نبود قدر سيم را
    آيد به چشم شعله کجا خرده شرار؟
  • يک نقطه دروغ نرانده است بر ورق
    در دودمان خامه او نيست خال عار
  • در سايه حمايت سرو رياض تو
    آسوده بوده ام ز ستم هاي روزگار
  • گويا دعاي خير پدر در پي تو بود
    کايزد ترا چنين پسري داد کامگار
  • نيست سودي که زيانش نبود در دنبال
    بار مي بندم ازان شهر که بازاري نيست
  • به گرد دامن منزل کجا رسي صائب؟
    چنين که عزم ترا پاي سعي در بندست
  • شکسته رنگي من با طبيب در جنگ است
    علاج دردسرم حسن صندلي رنگ است