167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در دبستان سخن هر جا اديم صفحه اي است
    از سهيل نقطه من چهره نوراني کند
  • باغبان از غيرت طبع بلند آوازه ام
    عندليب مست را در غنچه زنداني کند
  • قطره اي کز کلک معني آفرين من چکد
    در مذاق تشنه چشمان آب حيواني کند
  • خاطر دوشيزگان فکرت من نازک است
    در گلستانم دم عيسي گرانجاني کند
  • قبله ارباب معني، خان فطرت دستگاه
    آن که ملزم عقل کل را در سخنداني کند
  • در حريم دل چو افروزد چراغ قدسي را
    راز دلها را بيان از خط پيشاني کند
  • دست گوهربار او نگذاشت بر روي زمين
    اشک در چشم يتيمي سبحه گرداني کند
  • تيغ در گردن به پاي گلبن آيد آفتاب
    شبنم گل را اگر حفظش نگهباني کند
  • چون سبک سازد به ريزش دست گوهربار را
    حلقه ها در گوش ابر از گوهرافشاني کند
  • تا مگر در کفه او پاگذاري روز وزن
    آفتاب از شوق پابوس تو ميزاني کند
  • همتي بگمار تا اين عندليب بينوا
    بار ديگر در گلستانت نواخواني کند
  • مردم به زرق طره دستار مي روند
    خرمهره اند و در پي افسار مي روند
  • در کوچه هاي شهر چرا خون نمي رود؟
    زينسان که خلق روي به ديوار مي روند
  • در سنگ خاره جاي کند نقش پايشان
    از بار حرص بس که گرانبار مي روند
  • مژگان خوشه از دهن مور مي کشند
    از شوق مهره در دهن مار مي روند
  • زآواز پايشان بدرد پرده هاي گوش
    در سنگلاخ دهر کشف وار مي روند
  • اگر در رفعت برج فلک سايش نمي بيند
    چرا خورشيد را از طرف سرافتاده دستارش؟
  • نظرگاه تماشايي است در وي هر گذرگاهي
    هميشه کاروان مصر مي آيد به بازارش
  • ناز صبح واجب مي شود بر پاکدامانان
    سفيدي مي کند چون در دل شب ياسمين زارش
  • شکست پشت صدف تا لبت به حرف آمد
    يتيم کرده گفتار توست در ثمين
  • اگر چه قلعه دوران شکوه کابل را
    گرفته بود عدو در ميانه همچو نگين
  • بهار طبعا! بلبل شناس گلزارا!
    که هست در کف کلک تو نبض فکر متين
  • به سنت شعرا در مديح خود غزلي
    درين قصيده به تقريب مي کنم تضمين:
  • ز فيض پاکي دامان مريم صدف است
    که گوشوار نکويان شده است در ثمين
  • ز نامداري خود در حصار گردونم
    ز بندخانه نگردد خلاص نقش نگين