167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

تذکرة الاوليا عطار

  • ... فرموده بود، بديد. در حال ببوسيد. پس گفت: «پيغمبر خداي تو را ...
  • ... حرمتي پديد آمد در ميان قوم. و او سر آن نمي داشت. از آنجا بگريخت ...
  • ... تا اويس را بينم. در نماز بامداد بود. چون از نماز فارغ شد، به ...
  • ... نخورد، روز چهارم در راه يک دينار ديد. بر نداشت. گفت: «از کسي ...
  • ... ديد که ناني گرم در دهان گرفته. بيامد و پيش او بنهاد. گفت: «مگر ...
  • ... فضايل او بي شمار. و در ابتدا شيخ ابوالقاسم کرکاني را - رحمة ...
  • ... حاضر داري، تا غير در او راه نيابد. ...
  • ... آب خورد. علم من در او سرايت کند». ...
  • و يک بار در بصره خشکسالي بود، دويست هزار خلق بيرون آمدند به ...
  • ... با جماعتي. گفت: «در اين گورستان مردماني اند که سر همت ايشان به ...
  • نقل است که در حال کودکي معصيتي بر وي رفته بود. هرگه که پيراهني ...
  • ... خواهم که به حج در صحبت تو باشم ». ...
  • ... بنوشت که «بگذار تا در ستر خداي زندگاني کنيم. که با هم بودن عيب ...
  • پس در نماز شد. ما به سر آب شديم. آب بر سر چاه آمده بود. باز ...
  • ... عمرو به نظر خيانت در وي نگريست. ...
  • ... عمرو همچنان کرد. و در گوشه مسجد بنشست. پيري با هيبت ديد، خلقي ...
  • ... بخواب ديد، و اسبي در آن مرغزار، و چهارصد کره، همه خنگ. پرسيد که ...
  • ... برسيد و هفت مرد در آن بودند. ناگاه کشتي درگشت و غرق شد. ...
  • ... مگير، که کارها در ثاني الحال خداي داند که چون شود. ...
  • و مستي ديدم که در ميان وحل مي رفت، افتان خيزان. فقلت له: ثبت ...
  • ... برهنه، جمالي عظيم، در حال خشم از شوهر خود با من شکايتي مي کرد. ...
  • ... ظالم را». گفت: «در کفارت غيبت، بسنده است استغفار، اگرچه بحلي ...
  • ... بعضي گويند مالک در کشتي بود، چون به ميان دريا شد، مزد کشتي طلب ...
  • ... دهري دست، تنها در آتش نهادي، ديدي که چون بودي ». ...
  • ... که پادشاه باشي در دنيا و آخرت ». آن مرد گفت: «اين چگونه بود؟». ...
  • ... شناسي؟». ساعتي سر در پيش انداخت. پس گفت: «هرکه او را شناخت، ...
  • آن شخص در خانه نبود. زنش گفت: «من هيچ ندارم که به تو دهم. الا ...
  • ... صومعه يي ساخت و در آنجا به عبادت مشغول شد. به روز از حسن بصري ...
  • و در بصره خانه يي داشت بر چارسو. و پوستيني داشت که دايم آن ...
  • ... غلامي با پانصد درم. در پيش حبيب نهاد. ...
  • ... رسيد و حبيب نماز در پيوسته بود. و الحمد را الهمد مي خواند. ...
  • ... «الهي. رضاي تو در چيست؟». ...
  • ... کجاست؟». گفت: «در صومعه ». ...
  • دگر باره در شدند و احتياط کردند. نديدند و برفتند. حسن از صومعه ...
  • ... احمد گفت: «چه گويي در حق کسي که از پنج نماز، يکي او را فوت شود ...
  • ... گفت: حبيب را ديدم در مرتبه يي عظيم. گفتم: آخر او عجمي است. اين ...
  • ... رحمة الله عليه - در مجاهده و مشاهده بي نظير بود. ...
  • ... دجله مي گذشت.پاي در آب نهاد وبگذشت. حسن بر ساحل تعجب کرد. ...
  • برخاست و به در خانه آن همسايه رفت و باز آمد، و گفت: «خفته اند». ...
  • ... مادرش بمردند. و در بصره قحطي عظيم پيدا شد. و خواهران متفرق شدند ...
  • ... مي فرمود. روزي (در راه) از نامحرمي بگريخت. بيفتاد و دستش بشکست. ...
  • ... مشغول شد. گويند که در شبانروزي هزار رکعت نماز کردي. و گاه گاه ...
  • ... يک تجلي کنم که در حال بگدازي!». ...
  • ... آهوان گرد آمدند و در وي نظاره مي کردند ناگاه حسن بصري پديد آمد. ...
  • ... «سياه يا سپيد؟».در حال درم باز ستد. ...
  • ... الله - رفتند.و در صدق سخني مي رفت. ...
  • ... يعني صادق نيست در دعوي خويش، هر که صبر نکند بر ضرب مولاي خويش - ...
  • ... و بيرون آمدند و در فراز کردند. ...
  • فضيل دست در زير بالين او کرد و زر بيرون آورد، و به جهود داد. ...
  • ... هارون برخاست و در بر هم زد. هارون بيرون آمد و گفت: «آه! او خود ...