167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • از لب خندان کند گل در گريبان هدف
    غنچه پيکان ز فيض انبساط نوبهار
  • تازه رويان چمن محو تماشاي خودند
    هر گلي آيينه ها دارد ز شبنم در کنار
  • از خجالت در گريبان سرکشد چون خارپشت
    گر درين موسم بهشت عدن گردد آشکار
  • گرد عصيان را به دست گوهرافشان پاک شست
    حله فردوس پوشانيد در هر شاخسار
  • خاصه هنگامي که چون خورشيد عالمتاب کرد
    روي در بيت الشرف صاحبقران کامکار
  • در شرافت همچو بسم الله از آيات دگر
    سرفرازست از شهنشاهان عصر آن نامدار
  • آفتاب عالم افروزست در برج شرف
    زير چتر زرنگار آن سايه پروردگار
  • جبهه اقبال او آيينه اسکندري است
    شاهي روي زمين گرديده در وي آشکار
  • در خم چوگان اقبال جهان پيماي او
    چون فلک گوي زمين يک جا نمي گيرد قرار
  • چرخ را چون عامل معزول در دوران او
    سبحه انجم نمي افتد ز دست رعشه دار
  • خون شود شيري که در ايام شيرين خورده است
    بيستون را گر دهد سرپنجه قهرش فشار
  • خشک چون نال قلم در آستين شد دست ظلم
    تا برآورد از نيام عدل تيغ آبدار
  • شهپر سيمرغ باشد بر فراز کوه قاف
    تيغ در سرپنجه مردانه آن شهريار
  • آفتاب فتح را در آستين دارد چو صبح
    رايت بيضاي او هر جا که گردد آشکار
  • گرگ در ايام عدلش چون سگ اصحاب کهف
    برنمي آيد ز بيم گوسفند از کنج غار
  • آب گردد استخوان بيستون چون جوي شير
    برق شمشيرش کند گر در دل خارا گذار
  • نيست در عقل متين او تصرف باده را
    سيل کوه قاف را هرگز نسازد بي قرار
  • گر درآرد نوبهار خلق او را در ضمير
    بر سپند آتش گلستان گردد ابراهيم وار
  • غير جام مي که خونش در شريعت خوردني است
    خالي از وي برنگرديده است هيچ اميدوار
  • از ورق گرداني باد خزان آسوده است
    نخل اميدي که آيد در زمان او به بار
  • باد در زير نگين او را جهان چون آفتاب
    تا شود نور ظهور صاحب الامر آشکار
  • سايه لطف خدا کز آفتاب رايتش
    غوطه زد روي زمين در سايه امن و امان
  • دولت بيدار او تا سايبان عالم است
    مي کند در خواب کار اژدها چوب شبان
  • در خم محراب تيغش، سجده بي سر کند
    هر که از فرمان او سرپيچد از گردنکشان
  • مي شود انگشت زنهاري علم در فوج خصم
    چون برآرد تيغ بي زنهار آن صاحبقران