167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • گر دهي صد جان شيرين در بهاي بوسه اي
    در عقب نبود پشيماني قمار بوسه را
  • جلوه خورشيد دارد در کنار صبحدم
    باده گلرنگ در چاک گريبان شيشه را
  • در ترازوي قيامت نيست صائب سنگ کم
    عشق در يک پله دارد کعبه و بتخانه را
  • در قباي آل، عالمسوز مي گردد جمال
    شمع در فانوس سوزد بيشتر پروانه را
  • گل ز شبنم در دل شبها نمي باشد جدا
    خودپرستان در بغل گيرند شب آيينه را
  • کشور حسن ترا در يک نفس تسخير کرد
    هست اقبال سکندر در نظر آيينه را
  • ديدن روي عرقناک تو در بزم شراب
    چون صدف سازد پر از در ثمين آيينه را
  • داغ برگ عيش گردد در دل ناشاد ما
    جغد مي گردد همايون در خراب آباد ما
  • از ته دل نيست در ميخانه استغفار ما
    خوابها در پرده دارد ديده بيدار ما
  • در فضاي خاطر ما تير پيکان مي شود
    آه مي گردد گره در سينه دلگير ما
  • گنجها در گوشه ويران ما در خاک هست
    آبروي سعي را گوهر کند تعمير ما
  • در نظر واکردني گرديد طي پرواز ما
    چون شرر در نقطه انجام بود آغاز ما
  • تازه گردد در دل پرشور ما داغ کهن
    مي شود روشن چراغ کشته در فانوس ما
  • در نظر واکردني طي شد بساط زندگي
    چون شرر در نقطه آغاز بود انجام ما
  • کارفرمايي چو شيرين در جهان تلخ نيست
    ورنه چون فرهاد دستي در هنر داريم ما
  • در نظرها گر چه بيکاريم در کاريم ما
    همچو مرکز پاي برجاييم و سياريم ما
  • خود درآزاريم و از ما ديگران هم در عذاب
    در حريم ميکشان صائب چو هشياريم ما
  • همت ما مي زند پر در فضاي لامکان
    بيضه افلاک را در زير پر داريم ما
  • ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما
    در دل دوزخ بهشت جاودان داريم ما
  • در به روي شوق ما بستن ندارد حاصلي
    از توجه رخنه در ديوار مي سازيم ما
  • قطره گوهر مي شود در دامن بحر کرم
    آبروي خويش در ميخانه مي ريزيم ما
  • در خطرگاه جهان فکر اقامت مي کنيم
    در گذار سيل، رنگ خانه مي ريزيم ما
  • روح ما از پيکر خاکي است دايم در عذاب
    در ضمير خاک زنداني چو قارونيم ما
  • باعث سرسبزي باغيم در فصل خزان
    در رياض آفرينش سرو موزونيم ما
  • نور معني در جبين تاک مي بينيم ما
    در قدح افشرده ادراک مي بينيم ما