167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • روي در برج شرف آورد خورشيد منير
    حوت از بهر بشارت گشت سر تا پا زبان
  • يونس خورشيد تابان آمد از ماهي برون
    با حمل همشير شد در سبزه زار آسمان
  • مهر تابان بيضه هاي برف را در هم شکست
    جلوه گر گرديد طاوس بهاران از ميان
  • هر طلسم يخ که سرما روزگاري بسته بود
    جلوه خورشيد پاشيد از همش در يک زمان
  • لاله چون فوج قزلباش از کمين آمد برون
    برف شد چون لشکر رومي پريشان در زمان
  • شب چو عمر ظالمان رو در کمي آورد و روز
    گشت روزافزون چو اقبال شه صاحبقران
  • در حريم ديده ها افکند بستر خواب امن
    تا خم شمشير او شد طاق ابروي جهان
  • دامن دولت نمازي گشت در ايام او
    از نظرها باده چون گو گرد احمر شد نهان
  • چون شد از تعمير دلها فارغ، از توفيق حق
    کرد تالار فلک قدري بنا در اصفهان
  • عالمي در سايه بال هما آسوده شد
    تا هماي طره اش واکرد بال زرفشان
  • در عنفوان عزم گرفت از خديو هند
    زاقبال بي زوال به چل روز چل حصار
  • در هند گشت خطبه اثناعشر بلند
    شد کامل العيار زر از نام هشت و چار
  • افتاد چون عصاي کليم از سنان شاه
    در نيل هند هر طرفي رخنه گذار
  • مانند نقل، خاک شکرخيز هند را
    در مقدم گرامي او ريخت روزگار
  • از برق تيغ و خنجر بي زينهار، شد
    در فوج خصم، هر علم انگشت زينهار
  • شد آفتاب عمر عدو پاي در رکاب
    تا شد هلال تيغ کج شاه آشکار
  • آشوبي از مهابت او در جهان فتاد
    کز لرزه ريخت داغ پلنگان کوهسار
  • جاي شگفت نيست گر آن شهريار کرد
    اقبال سوي هند در آغاز گيرودار
  • زين فتح نامدار که رو داد در ربيع
    از باغ روزگار عيان شد دو نوبهار
  • چون اهل قندهار ز کوتاه ديدگي
    بستند در به روي شهنشاه کامکار
  • زين نوبهار فتح که در موسم ربيع
    آورد رو به گلشن اين شاه نامدار
  • در شکر اين عطيه کف چون محيط شاه
    از روي خاک شست به آب گهر غبار
  • مظهر صاحبقراني، شاه عباس دوم
    در جهاد اکبر از فرماندهان شد کامکار
  • رخنه ها کز سيبه در مغز زمين انداختند
    از براي دفنشان روز يورش آمد به کار
  • از سياهي گر چه بالاتر نباشد هيچ رنگ
    زردرويي غالب آمد بر سياهان در فرار