167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در ظاهر ارچه خامه سوار سخن بود
    باشد به زير ران سخن کلک مشکبار
  • درهم شکست خسرو اقليم روم را
    در چشم تنگ ازبک ظالم شکست خار
  • هر کس قدم ز دايره خود برون گذاشت
    در زير پا فکند سرش را چراغ وار
  • پيوسته مشورت به دل خويش مي کند
    در خارج احتياج ندارد به مستشار
  • شهباز دلرباي سخاوت به روي دست
    در پهن دشت سينه مردم کند شکار
  • اول عمارتي که در آفاق رنگ ريخت
    تعمير آستان نجف بود و آن ديار
  • در طبع پاک طينت او انقلاب نيست
    چون آب گوهرست ستاده به يک قرار
  • بي چشم زخم، تاج جهانگير ترا
    زيبنده بود در ازل اين لعل آبدار
  • در شکر حق بکوش که معمور گشته است
    دنيا و دينت از مدد آفريدگار
  • اميدوار باش که در آفتاب حشر
    خواهد شدن عقيق تو از کوثر آبدار
  • اين حريم کيست کز جوش ملايک روزبار
    نيست در وي پرتو خورشيد را راه گذار
  • گوهر بحر ولايت کز ضمير انورش
    هر چه در نه پرده پنهان بود گرديد آشکار
  • گر سپر از موم باشد در ديار حفظ او
    تيغ خورشيد قيامت را کند دندانه دار
  • شکوه غربت غريبان را ز خاطر بار بست
    در غريبي تا اقامت کرد آن کوه وقار
  • زهر در انگور تا دادند او را دشمنان
    ماند چشم تاک تا روز قيامت اشکبار
  • همچو اوراق خزان بال ملايک ريخته است
    هر کجا پا مي نهي در روضه آن شهريار
  • نقد مي سازد بهشت نسيه را بر زايران
    روضه جنت مثالش در دل شبهاي تار
  • بس که قرآن در حريم او تلاوت مي کنند
    صفحه بال ملايک مي شود قرآن نگار
  • هر شب از جوش ملک در روضه پرنور او
    شمعها انگشت بردارند بهر زينهار
  • اختيار خدمت خدام اين در مي کند
    هر که مي خواهد شود مخدوم اهل روزگار
  • از نواي عندليبان سر گلدسته اش
    قدسيان در وجد و حال آيند ازين نيلي حصار
  • مي فتد در دست و پاي خادمانش آفتاب
    تا مگر چون عودسوز آنجا تواند يافت بار
  • هر که باشد در شمار زايران درگهش
    مي تواند شد شفيع عالمي روز شمار
  • مي شود همسايه ديوار بر ديوار خلد
    در جوار روضه او هر که را باشد مزار
  • عقل ضعيف خويش نگه دار از شراب
    در زير بال موج منه بيضه حجاب