167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • ز گرد آنچنان آب ناياب شد
    که در بحر، ماهي چو قلاب شد
  • ز نيزه در آن عرصه پر جدل
    به چندين عصا راه مي رفت اجل
  • دليران در آن عرصه پر جدل
    به جان مي خريدند مرگ از اجل
  • به صد چشم حيران اجل در ميان
    که گيرد ز دست که نقد روان
  • ز خود دشت درياي خونخوار بود
    در او کشته پنهان چو کهسار بود
  • به کشتي در آن قلزم بي کنار
    نمودي اجل جان مردم شکار
  • بساطي فکندند در کارزار
    که بودش ز تير و سنان پود و تار
  • غنچه پژمرده اي از لاله زارت شمع طور
    قطره افسرده اي از زمزمت در ثمين
  • عالم اسباب را از طاق دل افکنده اي
    نيست نقش بوريا در خانه ات مسندنشين
  • آب شوري در قدح داري و از جوش سخا
    مي کني تکليف خلق اولين و آخرين
  • بوسه در ياقوت خوبان دارد آتش زير پا
    بر اميد آن که خدام ترا بوسد زمين
  • ساغر لبريز رحمت را تو زمزم کرده اي
    چون به رحمت ننگري در سينه هاي آتشين؟
  • در هواي حسن شورانگيز آب زمزمت
    جمله از سر رفت ديگ مغزهاي آتشين
  • ناودان گوهر افشانت ز رحمت آيه اي است
    از حريم لطف نازل گشته در شان زمين
  • هيچ تعريفي ترا زين به نمي دانم که شد
    در تو پيدا گوهر پاک اميرالمؤمنين
  • در زمان رحمت سرشار عصيان سوز تو
    مد آهي مي کشد گاهي کرام الکاتبين
  • نقطه بسم اللهي فرقان موجودات را
    در سواد توست علم اولين و آخرين
  • نهري به طول کاهکشان در دو ماه و نيم
    از آسمان خاک نجف گشت آشکار
  • در واديي که ريگ روان بود آب او
    آب حيات بخش خضر يافت انتشار
  • جز زهد خشک، خشکي ديگر بجا نماند
    زين آب در سراسر اين خاک مشکبار
  • تخم اميد ريگ روان بخت سبز يافت
    چشم سفيد در نجف رست از غبار
  • هر دانه اي که بود نهان در ضمير خاک
    منصوروار رفت به معراج شاخسار
  • از بهر توتيا نتوان يافتن در او
    چندان که چشم کار کند ذره اي غبار
  • از دور در مقام ادب ايستاده است
    با جبهه پر از عرق شرم چون بهار
  • شاهنشهي که بينه صاحب الزمان
    از نام او ظهور نموده است در شمار