167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

کليله و دمنه

  • ... بدگماني و شبهت را در حوالي آن مجال داده نيايد ...
  • در جمله آنچه ملک تواند شناخت خاطر ديگران بدان نرسد و من آن مي ...
  • ... راي و پريشان فکرت در کارها حيران و وفت حادثه سراسيمه و نالان ، ...
  • آورده اند که در آبگيري از راه دور و از تعرض گذريان مصون سه ماهي ...
  • ... دم بسته دارند و در اصلاح آن مبالغت نمايند چون بگشايند بقرار اصل ...
  • ... شنزبه ظاهر کند در حال برائت ساحت و نزاهت جانب خويشتن ظاهر ...
  • ... ما اجنبي است ، و در مقام او ملک را فايده اي صورت نمي توان کرد ...
  • شير در خشم شد و گفت :اين اشارت از وفا و حريت دور است و با کرم و ...
  • شير سر در پيش افگند زاغ باز رفت و ياران را گفت :لختي تندي و ...
  • ... بيچاره را بدمدمه در کوزه فقاع کردند ، و با او قرار داده پيش شير ...
  • ... مي کني يکبارگي در وي افتادند و پاره پاره کردند ...
  • دمنه گفت:خردمند در جنگ شتاب و مسابقت و پيش دستي و مبادرت روا ...
  • آورده اند که در آب گيري دو بط و يکي باخه ساکن بودند و ميان ايشان ...
  • ... ، مضرت نقصان آب در حق من زيادت است که معيشت من بي ازان ممکن ...
  • ... که دم طرقم و دل در سنگ شکنم ...
  • ... نمود و قدم بنشاط در کار نهاد مرغان بمعونت و مظاهرت او قوي دل ...
  • ... که کسي ديگر را در خدمت شير مجال نيفتد ، و قربت و اعتماد او بر ...
  • ... ندارد و زبان خرد در گوش تو خواند که ترکت الراي بالري ...
  • ... صد من آهن داشت ، در خانه دوستي بر وجه امانت بنهاد و برفت ...
  • مرد گفت :آهن در پيغوله خانه بنهاده بودم و دران احتياطي نکرده ، ...
  • ... کردي ديگران را در تو اميد وفاداري و طمع حق گزاري نماند ...
  • ... تلخ باشد و اثر آن در مسامح مستبدان ناخوش ...
  • چون آثار پشيماني در وي ظاهر گشت و دلايل آن واضح وبي شبهت شد و ...
  • ... ناخوبي موقع آن سعي در مروت و ديانت بر من پوشيده نبود ، و ...
  • ... ايشان غالب و خطا در افعال ايشان ظاهر و نيک و بد و خير و شر ...
  • اما از مبالغتي در تفتيش کار من چاره نيست ، که آتش از ضمير چوب و ...
  • واگر در اين کار ناقه و جملي داشتمي ، پس از گزاردن آن فرصتها بود ...
  • ... حال و بيان امثال در هر باب. ...
  • ... گفتن نباشد ، و اگر در حق من اين روا دارد مضرت آن هم بجانب او ...
  • لکن ملک را در عواقب اين کار نظري از فرايض است ، که ملک بي تبع ...
  • ... هراينه بدرود اگرچه در ندامت افتد و بداند که زهرگيا کاشته است. ...
  • ... مي پيچيد تا هم در شب شکمش برآمد و نفس فروشد ...
  • ... داده بود ، و او را در حال نهادن حمل رنجي حادث گشت. ...
  • دمنه گفت: در احکام خلايق گمان ميل و مداهنت توان داشت ، و حکم ...
  • بيش مرا در زندگاني چه راحت و از جان و بينايي چه فايده؟ و اگر نه ...
  • ... فراهم آمدند ، و در مجمع عام بنشستند ، و معتمد قاضي همان فصل روز ...
  • ... گرفته است آخر من در کار خود بهتر دانم. ...
  • در اثناي اين مفاوضت غلام آواز داد که: من هم بارها ديده ام و ...
  • ... تهمت چيرگي نمودن در دنيا بي خير و منفعت و با وبال و تبعت است. ...
  • ... بازبسته است ، و هرچه در حکم ازلي رفتست هراينه براختلاف ايام ...
  • ... فصول بشنود ، و زود در بريدن بندها ايستاد که مطوقه بدان بسته بود ...
  • ... نتوان داشت ، مگر در يوبه اميد و هراس بيم باشد. ...
  • ... گشته ام و صدق تو در تحري مصداقت من از محل شبهت گذشته است ، و از ...
  • ... دليل حيرت و انخزال در ذات خويش مي ديدم ، و بضرورت از سوراخ خويش ...
  • ... مي ديدم که زاهد در خريطه اي ريخت و زير بالين بنهاد. ...
  • طمع در بستم که چيزي ازان بازآرم، مگر بعضي از قوت من بقرار اصل ...
  • ... بازگشتم و بشکم در سوراخ رفتم و توقفي کردم تا درد بياراميد. ...
  • ... زنهار تا آن را در خاطر جاي ندهي ، که گفتار نيکو آنگاه جمال دهد ...
  • گفت: من در اين صحراها بودمي و بهر وقت تيراندازان مرا از جانبي ...
  • ... را گفت: مترس که در اين حوالي صياد ديده نيامده ست ، و ما دوستي ...