167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • چه پر وا کند در دل بيضه عنقا؟
    چه سازد فلک ها به جولان معني؟
  • کند کشتي لفظ را بادباني
    قلم در کفم وقت جولان معني
  • من مرکز عشاقم در مهر و وفا طاقم
    از توست همه عالم چندان که مرا داري
  • هر چند که محجوبي چون فاخته صد عاشق
    در زير قبا پنهان اي سرو چمن داري
  • چون لاله برافروزي صحراي قيامت را
    با خويش اگر داغي در زير کفن داري
  • تا نگذري از دعوي چون موج درين دريا
    دايم ز رگ گردن در حلق رسن داري
  • تا سرکش و بدخويي در دوزخ جانسوزي
    نقدست بهشت تو گر خلق حسن داري
  • چون زلف پريشانگرد با شانه کجا سازي؟
    صد عاشق خونين دل در ناف ختن داري
  • در نظر هر که داد عشق تواش سروري
    ملک سليمان بود حلقه انگشتري
  • دامن خورشيد را زود تواند گرفت
    هر که چو شبنم بود در پي گردآوري
  • درد جهان را علاج در کف تدبير توست
    از نفس روح بخش عيسي دوران تويي
  • نيست به غير از تو راه عالم توحيد را
    در همه روي زمين شارع عرفان تويي
  • در قدح توست خون بر جگر توست داغ
    دامن اين دشت را لاله نعمان تويي
  • شور تو در پرده است از نظر قاصران
    سفره افلاک را ورنه نمکدان تويي
  • از خط فرمان شرع گر ننهي پا برون
    در نظر اهل ديد صائب، انسان تويي
  • شورش عشق و جنون را چون نمک
    در خمير خاکيان افکنده اي
  • چهره گل را به شبنم شسته اي
    آب در صحراي جان افکنده اي
  • شور محشر را نمکچش کرده اي
    در دهان دلبران افکنده اي
  • چون رطب شيرين لبان عهد را
    چاکها در استخوان افکنده اي
  • اي بسا گوهر که از شرم کرم
    در کنار ما نهان افکنده اي
  • عاشقان را از خيال خود به نقد
    در بهشت جاودان افکنده اي
  • صائب از افکار مولاناي روم
    طرفه شوري در جهان افکنده اي
  • در کشاکش بودم از طول امل
    اين کمان را زه گسستم يللي
  • قطره ام از انقلاب آسوده شد
    در دل گوهر نشستم يللي
  • من همان مستم که در بزم الست
    شيشه ها بر چرخ بستم يللي