نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عرفي شيرازي
وه چه صيادي که هر صيدي که زخمي از تو يافت
سر بدنبال تو دارد تا بود جان
در
تنش
کسي کو دلگشا ماند دلش چون سنگ مي بينم
از آن
در
خوشدلي هم خويش را دلتنگ مي بينيم
براه عشق هرکس کوشش دارد بغير از من
که دائم چند و چون
در
منزل و فرسنگ مي بينم
حال ما بنگر که آهوي حرم گم کرده ايم
رهبر اميد را
در
هر قدم گم کرده ايم
پير ما از بستن زنار لاف کفر زد
کز عبادت ما
در
دير و حرم گم کرده ايم
رداي عافيت بس خام بافست آتشي
در
زن
که من زين پنبه عمري رشته و زنار مي رشتم
نه طوبي داشت سرسبزي نه کوثر داشت نمناکي
که من
در
شعله زار سينه تخم ناله مي کشتم
نه يارب را جوابي آمده ني يا صنم عرفي
زدير و کعبه حيران تا
در
بيت الحزن رفتم
ز بيدردي باميد اجل
در
عشق مرهونم
نه شرم از قتل فرهاد و نه ننگ از مرگ مجنونم
و بال از هوش دانست از خرد گر همچنين خيزد
همان بهتر که ساقي
در
شراب انداز مجنونم
باز ميخواهم که
در
راه وفا يک دل شوم
تا بکي هردم دل خود را زجائي خوش کنم
من از اين سوي تو از آن سوي و ميگويم دل
دست
در
دامن کسري زده وادي بزنيم
تيغ و سر
در
کف بسوي عشق رفتم گفت رو
کز شهيدان عاقبت را از عدم پر کرده ايم
بيا اي عمر ترک بيوفائي کن که
در
محشر
ز زخم غمزه اش درخون طپيدن آرزو دارم
او بخونم گرم و من زين شادمان کز شکر قتل
صدره ازوي خون خود
در
روز محشر ميخرم
دلي داريم و با جمعي پريشان از غم اوئيم
که ميميرد براي درد و ما
در
ماتم اوئيم
مي آئي و
در
خرمن ما ميزني آتش
از طعنه بينديش که خاشاک و خس است اين
بفتواي کسي خون مرا ريزي که
در
محشر
کنم گر دعوي خون باز خواهد شد نگاه من
نه شرح شوقم آتش
در
پر روح امين افتد
اگر غم نامه هجر تو بر بندم ببال او
در
آن صحرا که گيرد هر شهيدي دامن قاتل
بود دست کسي و دامن شرم و حياي تو
شکر ما کن دوست را عرفي و جانها برفشان
کز تو جان خواهد نميگويد که
در
دم باز ده
مهر و وفا را جذبه مي باشد اي اهل طلب
رو گوشه بنشين چرا رو
در
بيابان کرده
بشتاب
در
راه طلب بگذر زهر آسودني
اين ره که بي پايان خوش است ارزد قدم فرسودني
نوروزنامه خيام
منفعت شراب نو، خون
در
تن بيفزايد، و رگها پر کند، و بخار ازو بر ...
اخلاق الاشراف عبيد زاکاني
در
سير اکابر سلف مطالعه افتاده است که
در
ازمنه ماضيه عفت را يکي ...
... فرمايند که مال
در
برابر جان است، و چون
در
طلب آن عمر عزيز مي ...
... ضابط مي گويند،
در
اين باب وصايا نوشته و کتب پرداخته اند. ...
در
امثال آمده است که الديوث سعيد الدارين، تاويل چنان فرموده اند ...
کليله و دمنه
... مفسدان اطراف دم
در
کشيدند و سر بخط آوردند، و دلهاي خواص و عوام ...
... ببغداد کشته شد اما
در
آن حال خليفت نبود و اغلب امت بر خلع او ...
... تيقظ اعتقاد من
در
موالات تو صافي تر گشت چه هيچ آفريده را چندين ...
و کدام خدمت
در
موازنه آن کرامات آيد که
در
غيبت اهل بيت بنده را ...
... مي دهيم که آن را
در
اصل کتاب مرتب کرده شود ، و چون پرداخته گشت ...
... صلاح بر اين جمله
در
ضمير متمکن شد خواستم که بعبادت متحلي گردم ...
چه اگر حجابي
در
راه افتد مصالح معاش و معاد خلل پذيرد، همچون آن ...
در
جمله نزديک آمد که اين هراس ضجرت بر من مستولي گرداند و بيک پشت ...
... پسنديده و ، حسن قيام
در
نگاه داشت ، و انفاق
در
آنچه بصلاح معيشت ...
اگر
در
دل وي آزاري باقي است ناگاه خيانتي انديشد و فتنه اي انگيزد ...
... عاقلان روا دارند
در
تحصيل آن انواع فکرت و دقايق حيلت بجاي آوردن ...
... طريق آنست که بحيلت
در
پي گاو ايستم تا پشت زمين را وداع کند و
در
...
... مقاومت يارد پيوست؟ و
در
اين عالم بمنزلتي رسد و از نعمت دنيا ...
و نمي دانم
در
آنچه ميان من و شير رفته است خود را جرمي ، هرچند
در
...
و بي هنران
در
تقبيح حال اهل هنر چندان مبالغت نمايند که حرکات و ...
... و گفت: مي بينيد
در
اين نزديکي صيدي تا من بيرون روم و کار شما ...
پوشيده نماند که راي
در
رتبت بر شجاعت مقدم است ، که کارهاي شمشير ...
در
اين ميان مردي آنجا رسيد ، مرغ را گفت :رنج مبر که بگفتار تو ...
دمنه گفت: متقدمان
در
حوادث جهان هيچ حکمت ناگفته رها نکرده اند که ...
و هرکه
در
خدمت پادشاه ناصح و يک دل باشد خطر او زيادت است براي ...
چون اين سخن
در
افواه افتاد آن دد ديگر که
در
حبس مفاوضت ايشان ...
... مرا قضاي آسماني
در
اين ورطه کشيد ، و دانه را بر من و ياران من ...
صفحه قبل
1
...
3230
3231
3232
3233
3234
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن