167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • زير سپهر خواب فراغت چه مي کني؟
    در خانه شکسته اقامت چه مي کني؟
  • در کاسه کبود فلک نقش جود نيست
    خواري به آبروي قناعت چه مي کني؟
  • شکر در انتظار تو اي خوش سخن گداخت
    با زهر جانگزاي قناعت چه مي کني؟
  • در خاک نرم، نخل هوس ريشه مي کند
    چندين ملايمت به نگهبان چه مي کني؟
  • لنگر درين خراب براي چه مي کني؟
    در راه سيل خواب براي چه مي کني؟
  • تعمير خانه اي که بود در گذار سيل
    اي خانمان خراب براي چه مي کني؟
  • موي سفيد، گرده صبح قيامت است
    در وقت صبح خواب براي چه مي کني؟
  • انديشه است لنگر عمر سبک عنان
    در گفتگو شتاب براي چه مي کني؟
  • بحري که مي کني طلبش در کنار توست
    اي موج، اضطراب براي چه مي کني؟
  • اي گوهر گرامي اين بحر، چون حباب
    سر در سر شراب براي چه مي کني؟
  • پنهان رخ چو ماه براي چه مي کني؟
    خون در دل نگاه براي چه مي کني؟
  • ابرام در شکستن دلهاي بيگناه
    اي ترک کج کلاه براي چه مي کني؟
  • بگذر ز کاوش دل ما خون گرفتگان
    در بحر خون، شناه براي چه مي کني؟
  • صائب چو رحم در دل سنگين يار نيست
    سامان اشک و آه براي چه مي کني؟
  • در قلزمي که کام نهنگ است هر صدف
    غواص نيستي و نگونسار مي روي
  • در آستان خانه خود خاک مي شوي
    از خود برون چنين که گرانبار مي روي
  • در دست توست گوهر شهوار چون صدف
    با جان بي نفس سوي دريا چه مي روي؟
  • در زلف توست جاي تماشا هزار جا
    بيرون ز خود براي تماشا چه مي روي؟
  • با خرمني که خوشه پروين در او گم است
    دنبال کهرباي تمنا چه مي روي؟
  • شد آب تلخ گوهر شهوار در صدف
    از خود تو هم سفر کن، شايد گهر شوي
  • از قلزمي که نوح مسلم بدر نرفت
    تو خشک مغز در غم آني که تر شوي
  • تا بر محک ترا نزند سنگ کودکان
    در مصر عشق قابل سودا نمي شوي
  • دل چاک نمي گشت ز فرياد جرس را
    بيداري اگر در همه قافله بودي
  • شوق است درين وادي اگر راحله اي هست
    در راه نمي ماندي اگر راحله بودي
  • از خون جگر کام کسي تلخ نگشتي
    گر در خور اين باده مرا حوصله بودي