نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
در
بحر صاحب گهر از ابر شد صدف
چون غافلان مباد که ترک سبب کني
چند از بهار عشق قناعت به خس کني؟
در
آشيانه عيش به ياد قفس کني
در
صيدگاه عشق، هما موج مي زند
چون عنکبوت چند شکار مگس کني؟
در
کاروان اگر نرسي آنقدر بکوش
کز دور گوش وقف صداي جرس کني
زينسان که مي روي پي گفتار، عاقبت
سر چون حباب
در
سر کار نفس کني
گر فکر زاد آخرت اي دوربين کني
در
زير خاک عشرت روي زمين کني
خون تا به چند
در
دلم اي نازنين کني؟
بسمل مرا به اره چين جبين کني
واصل شوي چو شمع به درياي نور صبح
گر
در
گداز جسم نفس آتشين کني
گفتار را به خوبي کردار کن بدل
تا چند جهد
در
سخن دلنشين کني؟
تا کي به دست نفس دهي اختيار خويش؟
در
دست ديو تا به کي انگشترين کني؟
بر خاک راه اگر گذري مشکبو کني
در
سنگ اگر نظر کني آيينه رو کني
آن گوهر نهفته که خورشيد داغ اوست
در
مشت خاک توست اگر جستجو کني
در
هيچ چشمه آب نمازي نمانده است
صائب مگر به خون دل خود وضو کني
در
پيري ارتکاب مي ناب مي کني
اين صبح را تصور مهتاب مي کني
مويت سفيد گشت و همان از شراب تلخ
در
شير زندگاني خود آب مي کني
اي واي اگر به گريه خونين برون دهم
خوني که
در
دلم تو ستمکار مي کني
گر بگذري به سرو و صنوبر، ز بار دل
در
جلوه نخست سبکبار مي کني
مويت سفيد و نامه اعمال شد سياه
در
توبه اينقدر ز چه تائخير مي کني؟
در
خامشي گريز ز تقصيرهاي خويش
تمهيد عذر بهر چه تقصير مي کني؟
کم کرده اي گناه، که
در
وقت بازخواست
تقصير خود حواله به تقدير مي کني؟
آن پرده سوز، قابل تصوير خلق نيست
در
پرده است هر چه تو تصوير مي کني
صائب مس تو نيست پذيراي نور فيض
بيهوده عمر خرج
در
اکسير مي کني
چون صبح آفتاب
در
آغوش توست فرش
از روي صدق سينه اگر چاک مي کني
در
سنگ، لعل روزي خورشيد مي خورد
دل را به فکر رزق چه غمناک مي کني؟
برگ سفر بساز که هنگام رحلت است
محکم چه ريشه
در
جگر خاک مي کني؟
صفحه قبل
1
...
3229
3230
3231
3232
3233
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن